آشناهایم غریبه هایی هستند
که تنها اسمشان را میدانم
میخندم ..
ساده میگیرم..
ساده میگذرم ...
با هر سازی میرقصم برایشان ..
نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد نه !
مدتی طولانی شکستم
زمین خوردم..
زجر کشیدم و گریه کردم
و حالا برای زنده ماندن
خود را به کوچه علی چپ زده ام
روحم بزرگ نیست..
دردم عمیق است..
میخندم تا جای زخمهایم را نبینند !!
..............................................................
غ ن : یه روزایی هست که جز سکوت به هیچی نیاز ندارم .. الان میفهمم چرا قدیما روزه ای بود به نام روزه سکوت بود ... ایکاش میشد عملیش کرد و یه مدت لال موند .. نه کسی چیزی بپرسه نه مجبور باشی جواب بدی همین ...