ر?موت کولر گاز?، نها?تش ب?ست تا دکمه داره.
باهاش م? شه باد رو کم و ز?اد کرد .
پره ها رو به چپ و راست چرخوند .
حالتش رو تغ??ر داد به پنکه، به خشک و سرد، به گرم و مرطوب.
هم?ن ?ه ت?که ر?موت س? چهل گرم?، زبون آدم رو م? فهمه
که مثلن امروز سردمه، گرممه، ولرممه.
اون وقت تو زندگ? همه ما آدم هست دو?ست ک?لو.
از همه چ? و همه کار? سر در م?اره.
هم مخترعه، هم مکتشفه، هم هنرمنده، هم متخصص ساختمون.
اما زبون آدم?زاد? رو نم? فهمه! م? شنوه ها، نم? فهمه!
حال خوب و بد آدم رو سرش نم?شه.
با ک?ساش م?گن : زبون مشترک نداره باهات.
حا? هر چ? دوست دار? خودت رو کوچ?ک کن.
ا?ن ور و اون ور بکوب. بش?ن باهاش حرف بزن.
جلسه بذار. مَثَل ب?ار از قد?م?ا.
ضرب المثل دروغ? چ?ن? و هند? براش بساز، افاقه نم? کنه.
نمی فهمه یعنی نمی خواد بفهمه.
ملتفت? که چ? م?گم؟
وا? بخدا که بعض? وقتا دندون خراب، نه عصب کش? م? خواد، نه پر کردن، نه رو کش.
دندون خراب رو با?د کش?د، جاش دندون هم نبا?د کاشت.
باس هم?نطور? خال? بمونه تو دهنت که وقت? م? خند?،
وقت? فراموشت م?شه، بق?ه جا? خال?ش رو بب?نن .
که اگه ?ادت رفته بود بهت بگن ف?ن? وقت? م? خند?،
چقدر جا? ا?ن دندونه تو ذوق م? زنه.
که ?ادت ب?اد ا?ن دندون، ?ه آدم دو?ست ک?لو?? بوده، که حا? د?گه ن?ست.
مرتضی برزگر