هنوز سفرهای زیادی هست که نرفته ایم ...جنگل های زیادی که با هم ندیده ایم .. قلعه رود خان زیبا با همه عظمت و شکوهش منتظر ماست با همه درختان زیبا و همه هزار تا پله ش که نفس نفس زنان دست در دست هم بالا برویم و وقتی رسیدیم به قلعه قند تو دلمون آب بشه وخستگی یادمون بره ....
دریای خزر با همه ابهتش منتظره تا پا هامونو توش خیس کنه ...
ماسوله زیبا و آروم که ارامششو به روح و جانمون منتقل کنه ...
سی و سه پل قشنگ با اون شبای بی نظیرش ... حافظیه با اون گلهای رز محشرش که انگار دارن شعر ای حافظ و تو گوش جانت میخوونن ..
همدان با غار علی صدرش ... این همه عظمت و قشنگی و سکوت و رخوت همه کنار هم با صدای قطرات آب که گاهی رو سرت میریزه با کوههای که زیره زمین ازشون بالا میری قلبتو به طپش میاندازه و باورت نمیشه این همه شکوه و زیبایی توی تاریکی محض زمین که البته با چراغا نیمه تاریکن و سرمای ملسی که تا استخونات نفوذ میکنه و تو فقط کیف میکنی ... یا تو کاشان آروم و زیبا بریم نوش آباد و تمدن زیز زمین اونجا و ببینیم ....
یا تو اصفهان بریم ناژوان و تو باغ پرندگان و تو آکواریوم بی نظیرش کوسه و عروس دریایی و سفره ماهی و خرچنگای خوشگل و هزاران آب زی زیبا و ببینیم و به بچه ماهیهای قرمز و شکمو با شیشه شیر غذا بدیم و کیف کنیم ...
یا تو خونه های غاری کندوان زیبا به پشتی های سنتی تکیه بدیم و چای سماور ذغالی بخوریم ...
قلبت ریپ میزنه ... بالانس نیست ...
دیووونه نکنی بمیری ... من همه این جاها رو میخوام با هم بریم یادت نره ...لطفا ...نمیر ...
لیلی