هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :41
بازدید دیروز :32
کل بازدید :848458
تعداد کل یاداشته ها : 6111
04/1/13
6:9 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

وقتی به هر دلیلی تکه ای از وجودمان شکسته  و ضعیف شده نخواهیم که روی آن تکه فشار بیاوریم تا بایستیم و تظاهر به سلامت کنیم ...

آیا راه رفتن روی پای شکسته حماقت و لجبازی نیست ؟؟؟ نوعی خشونت و جنگ  علیه خود ... نهایت بیرحمی ...

این مثال کاری است که ما با خودمان و بدنمان به هنگام ناراحتی و دل شکستگی و اندوه میکنیم

شکستگی را قبول کنیم ..

خمودگی را اندوه را قبول کنیم ..

 و بگذاریم تا سوگ روالش را طی کند ...

دوست داشتن خود به آغوش کشیدن همان تکه ی شکسته شده و  ضعیف است ..

همان قسمتی که نیاز دارد گریه کند ، درک شود ، شنیده شود ...

قسمتی که نیاز دارد ترمیم شود .. گرم شود .. استراحت کند و قوی شود ..

روی پای شکسته نمیشود ایستاد ..

و من اینرا فهمیده ام که ایستادن  در مقابل غم و اندوه فقط آن را قوی و بیشتر میکند

در فضای عشق به  خویشتن آن قسمت ضعیف دوباره رشد میکند و قوی میشود ...

خودت را با تمام وجود به آغوش بکش .. خودت را درک کن.. و دائم بگو من سزاوار آرامشم ...

اگر خودت را نشناسی شروع میکنی به جستجوی خود در دیگران ..

خودت را در نگاه دیگران در رفتار آنها و در تاییدشان جستجوی میکنی

به تدریج قدرتت  را از دست میدهی و شادیت به آنچه دیگران انجام میدهند گره میخورد ...

پس شروع میکنی به پر کردن خلاهایت با وابستگی های عاطفی ..

و اینجاست که گیر میکنی ..و آسیب میبینی .. اینرا باید بفهمی که تنها کسی که تو نیاز داری .. خودت هستی  .. خوده خودت ..

وقتی به درون خودت میروی و خودت را آنگونه که هستی میپذیری و ازخودت آگاه میشوی و به تمامیت وجودت احترام میگذاری ..

واقعیت و موقعیت فعلی زندگیت را می پذیری...

میفهمی که نمیتوان هیچ کس را وادارکرد  که مانند تو فکر کند ..که به زندگی از دریچه نگاه تو بنگرد ..

وقتی که هیچ تمنایی نباشد برای دیده شدن ،

هیچ خواهشی برای  تایید شدن ،  هیچ نیازی برای پذیرفته شدن ،و دوست داشته شدن

آنگاه تو در جانت آرام گرفته ای ..

یک طمانینه و سکون و سکوت عالی در درون خودت با خودت ...

و این رهایی .. این رهایی ... به معنای واقعی کلمه رهایی مفهوم واقعی زندگی است ..

و آنگاه است که نور و روشنایی و مسیر های عالی در زندگیت پدیدار میشود ...

و اینجاست که شعر مولانا باز در روح و جانت را جلا میدهد

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ  .....

..................................................................................................................

غ .ن : ما دو نوع رنج داریم .. رنج ودرد سخته شیرین  ... و رنج و درد  سخته  تلخ ... خدارو شکر فعلن دچار رنج  شیرینم ... دردی که هست همیشه بوده

ولی باهاش کنار اومدم .. پذیرفتمش ... با هم دوست شدیم و همدیگه رو تحمل میکنیم .. اگه من انگولکش نکنم کاری  بهم نداره ...و  این شیرینش میکنه ...