کدام رنج عظیم تر است ؟؟؟ نمیدانم...
اینکه ندیده باشمت و هرگز نفهمیده باشم سرد شدن عطشی دیرین چه عذاب الیمی است ..؟؟
یا اینکه دیده باشمت و از دست داده باشمت ؟؟؟ یا اینکه بعد از روزها و شبهای متمادی اندوه و بیخبری باز دیده باشمت و کشف کرده باشم دیگر شوقی برای نوشیدنت و بوسیدنت ندارم ؟؟
کدام درد بزرگتر است فیلسوف خانگی من !! مرد محبوبت نبوده باشم ؟؟ یا مرد محبوبت بوده باشم و رنجانده باشمت و حالا وقتی با من حرف میزنی همان کلماتی را درباره مردت بگویی که سهم من نبودند از کلمات دنیایت ...
کدام رنج عظیم تر است ؟؟ بخندی و من دستهایم را مشت کنم که بغلت نکنم ... یا گریه کنی و من نوازشت نکنم به نیت آرامشت ؟؟
کدام رنج عظیم تر است عزیز دلخواه سابق ؟؟!!! بگو کدام درد عظیم تر است مثل غریبه ها از کنار هم رد شدن ؟؟ یا دیدن وخواستن و خواسته نشدن ؟؟؟
اگر ندیده بودمت حالا در دنیای من تعریف همه چیز فرق داشت ... اگر دیده بودمت و نخواسته بودمت حالا در دنیای من تعریف همه چیز فرق داشت ..
اگر دیده بودمت و خواسته بودمت و به تو نرسیده بودم حالا دنیای من تعریف دیگری داشت ..
اگر دیده بودمت و خواسته بودمت و به تو رسیده بودم و از دست نداده بودمت حالا همه چیز تو بودی در دنیای من ...
اما تو را دیده ام ... شعر دیرین ، تو را خواسته ام ...
تو را تصاحب کرده ام ..بعد تو را شکسته ام .. رنج به تو هدیه داده ام تو را از خودم ناامید کرده ام و و و به یکباره تو را از دست داده ام ..
حالا در این ملاقات بی وقت بگو چه حرفی بینمان مانده که بزنیم ؟؟؟
کدام رنج عظیم تر است ؟؟؟ ماهی و قایق هر دو در خشکی میمیرند .. نور صبح زمستانم ، یکی به سرعت ، یکی به تدریج ...
فروغ راستش را گفت : دیگر تمام شد .. باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم ...
به گمانم از هوشنگ ابتهاج