زن..
از آنچه زندگی بر دوشش گذاشته بود هیچ گله ای نداشت ..
از آنچه که خودش بردوش خودش گذاشته بود شرمگین بود ..
زندگی هیچوقت آنطور که او به خود آسیب زده به او آسیب نزده بود
پس تصمیم گرفت برای عذرخواهی از خودش و زندگی..
شانه هایش را سبک کند از گناه از رنج و از دردهای خود خواسته..
در نهایت او به زندگی چیزهای زیادی را مدیون بود..
مثل همین خودش بودن را ...
پونه مقیمی