آقای شاملو میفرمان من قبل از ا?یدا اصلا زن ندیدهبودم...
عشق به چشم من چنین واقعهای باید باشه. تغییر معیار، اصلاح نگرش، ا?رامش دای?م و خواستن بیپایان. نه این که جنونی و تنشی رخ نده، نه. این که هر دو سوی رابطه بدونن بعد از این توفان، به ساحل گفتگو و علاقه برمیگردن.
نویسندهها و شاعرها اسم خیلی چیزها رو میذارن عشق. اما شاید عشق فقط یه گرمای مطلوب باشه توی رگها، وقتی به یه نفر فکر میکنی و لبخند میزنی، و میدونی اگه بهت فکر کنه لبخند میزنه...
ا?یا علاقه از رنج مبراست؟ رنج، پیشنیاز رشده..رشد، پیشنیاز ا?رامشه..ا?رامش، پیشنیاز خودشناسیه... و خودشناسی واقعبینانه، پیشنیاز عشق...
"شما بیا ور دل من بشین." بله. این دستور زبان عشقه...
به شما که جوون و تازهای و دلی داری برای دوستداشتن میگم، دست بردار از کسی که این رو ازت نمیخواد، یا نمیشه این
و ازش بخوای...
#حمیدسلیمی