مرد عاشق که شد ، یک کودک حسود دیوانه می شود .
می تواند حتا به هوا حسادت کند .
به باد ، که لای گیسوان دلبر می پیچد .
به شب ، که او دوستش دارد . به ماه ، که وقتی می تابد دلبر نگاهش می کند و شاید بوسه ای برایش می فرستد .
به باران ، که دستان او را می بوسد .
به فنجان چای ، که لبان یار آن را می بوسد .
به پیرمرد غمگینی که دلبر دستش را می گیرد و از خیابان ردش می کند .
به گربه ها حتا ، به سگ قشنگ دوست مشترک که یار دوستش دارد .
مرد که عاشق شد ، حواس دلبر که به او نباشد ، تیغ تیزی می شود بر رگ های خویش .
اگر مردی را عاشق کردی ، حواست به اشک هایی که بیصدا به درون می ریزد باشد .
مردها زودتر از دریاچه ها خشک می شوند ...
حمید سلیمی