داشتم تو اینستا میچرخیدم یه استوری دیدم که لحظه ای میخکوبم کرد نوشته بود :
اگه یه روز تو خیابون خودتو ببینی چی میگی بهش ؟؟؟
یه لحظه سرمو بالا آوردم و نگاهم رو سقف ثابت موند و فکر کردم اگه واقعن خودم ببینم چی میگم بهش ؟؟
بعد یه لحظه گذشته مثل یه فیلم سینمایی از ذهنم گذشت ...
چشام پر از اشگ شد .. هق هق گریه امونمو برید ... و شدت گریه م به حدی شد که شونه هام تکون میخورد ...کلمات هی تو ذهنم رژه میرفتن ..
یه لحظه حس کردم خوده خسته مو محکم بغل کردم و باهاش گریه میکنم ..
به خاطر همه سختی هایی که به خاطر دیگران بهت دادم منو ببخش ..
به خاطر قربانی کردنت برای آسایش و رفاه بقیه و نادیده گرفتنت منو ببخش ..
به خاطر اینکه مهر تایید از اطرافیان بگیرم و نیاز به " به به " و " چه چه " الکی دیگران داشتم که احساس کنم کسی هستم کس کاذبی که از خودم ساخته بودم منو ببخش..
منو ببخش به خاطر اینکه نیازهای اطرافیانمو همیشه به نیازهای تو ترجیح دادم ..
عزیزم منو ببخش به خاطر همه شب بیداریهایی که باعثش من بودم و تو تحمل کردی ...
به خاطر همه گریه هایی که به خاطر ندانم کاری و حماقتم تحمل کنی ..
به خاطر همه کم کاریها و دردهایی که به روح و جسم خسته ات دادم و همه همه غم هایی که بار شانه های خسته ات کردم ..
به خاطر ندیدنهایم و نشنیدنهایم و کر و کور بودنم که فریادهایت را نشنیده گرفتم منو ببخش ..
شانه های خسته مو میبوسم و میگم ..
نه .... تو رو خدا نه ... منو نبخش عزیزم هرگز منو نبخش ...
بگذار نبخشیدنت تنها دلخوشیم باشه ... عزیزم ... منو نبخش لطفا ..
و منه خسته مو دیدم که خسته و نزار با شانه های آویزان و تکیده ازم دور شد و دور شد و دورشد و تو افق ناپدید ...
لی لی
.......................................................................
غ .ن : به نظرم هیج ضربه و ترومایی برزگتر و شدید تر از ضربه خوردن از طرف کسانی که انتظارم داریم ازمون محافظت و پشتیبانی کنن نیست ..!
ما بزرگترین معذرت خواهی رو به خودمون بدهکاریم .. بابت همه وابستگیامون بابت همه آدمهایی که اذیتمون کردن ولی ما نتونستیم رهاشون کنیم
بابت همه حرفهایی که دلمون شکست ولی صبر کردیم بابت همه دو رویی هایی که به روی طرف نیاوردیم دروغ های شاخداری که شنیدم و تحمل کردیم ..بابت خیلی چیزها..