سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بردباری ندارد، دانشی ندارد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :223
بازدید دیروز :185
کل بازدید :801508
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/30
8:15 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

کاش هرگز تورا نمی دیدم

این جهان بی بهانه هم غم داشت

زندگی بی تو هم مرا می کشت

این جهنم فقط تورا کم داشت...


 

نیمه شب شد، هنوز بیدارم

تا تو را در خودم مچاله کنم

به خدایی که نیست زخمی را...

که به قلبم زدی حواله کنم


 

قبل تو، من پرنده ای بودم

آسمان می چکید از بالم...

بعد تو، آرزوی کوچکی ام:

"کاش چیزی بپرسد از حالم"


 

بغض هایم چرا نمی شکنند

در عزای هرآنچه سوزی من؟!

باز در حال دوره ات هستند

خاطرات شبانه روزی من...


عطر آغوش زیر باران را...

روی موج صدات خوابیدن

با تو در کوچه گریه کردن را...

با تو یک خواب مشترک دیدن


 

رفته ای ماه دیگران بشوی

بدنم مثل قبرها سرد است

فکر کن من چقدر غمگینم

عشق تنها دلیل این درد است


 

نیمه های شب است و بیدارم

نیمه های شب است و خوابیدی

کاش هرگز تورا نمی دیدم

کاش هرگز مرا نمیدیدی


 

| اهورا فروزان |






  
  

مغرور و زخم خورده و عصیان گر

باران گرفته سقف جهانش را

تاریخ را گرفته در آغوشش

با گریه می کشد چمدانش را


 

یک زن که دست می کشد از خانه

در جستجوی یک نفس آرامش

دستان ترس پنجه کشیده اند

دیوارهای روح و روانش را


 

اترک، ارس، کمان دو ابرویش

ده شهرکرد ریخته در رویش

دامن،خلیج فارس، خزر مویش

شیراز مست کرده لبانش را


 

نقش و نگاره های به جا مانده

از انقراض دوره ی عثمانی است

مشروطه خواه سرکش طغیان گر

تبریز می تپد ضربانش را


 

ایران من زنی است که می خواهد

آزادی اش برای خودش باشد

ایران من زنی است که می ترسد

بردارد از سرش خفقانش را


 

اطراف چشم گربه ای اش رد-

-دست هزار سیلی نامرد است

هربار لب گشود به ننگت باد

بستند با عریضه دهانش را


 

ایران من زنی است که هر شب را

در عقد پادشاه جدیدش بود

هر تکه از تنش، وطنش، اما

تاراج میشد و غم نانش را... 


 

گفتند تا که زن هوسی باشد

هرشب در انحصار کسی باشد

چشم قبایل عربی خورده ست

تهران و مشهد و همدانش را


 

_از آخرین معاهده ات برگرد!

عاقد جهاز و مهریه ات را برد

قاضی دوباره حق حضانت را

 سهم پدر نوشت. که جانش را...


 

در مستی اش شکست و شراب انداخت

امضای حکم مرگ امیرش را

یک زن، دوتا پیاله ی خون در دست

سر می برد زمین و زمانش را


 

ایران!بگو چه شد که ورق برگشت

آتش تن سیاوشمان را سوخت

رستم چه می کند پسرش را آه

این بار اگر شناخت نشانش را... 


 

گریه دم اوین و رجایی شهر

دنبال کودکان کجا مانده!

در سینه اش، تلاطم تاریخ است

سلول می خورد سرطانش را


 

ایران من زنی است کتک خورده...

با دست پاک می کند اشکش را

انقلاب تا شب آزادی...

با گریه می کشد چمدانش را


| اهورا فروزان |


  
  

آدم یه وقتا به چه چیزایی فک میکنه!

مثلا دیشب داشتم فکر میکردم، حالا که همه چی تموم شده،حالا که مدت هاس همدیگه رو ندیدیم، حتی با هم حرفم نزدیم، حالا که با چشمای خودم رفتنت رو دیدم، که دلم شکست که خودم شکستم...

حالا که میدونم هیچوقت، اون قدری که میگفتی، دوسم نداشتی...

با همه ی اینا اگه برگردم عقب،اگه ببینمت، بازم دلم می لرزه؟!

چشمامو بستم سعی کردم تورو به یاد بیارم...

اولین باری که دیدمت

اولین باری که تو چشمات نگاه کردم

اولین باری که اسممو صدا کردی...

آخرین قرارمون

آخرین باری که بغلت کردم

آخرین نگات....

قلبم که تیر کشید چشمامو باز کردم

چرا دوست داشتنت انقدر دردناکه؟!

بغضمو قورت دادم

زل زدم به دیوار رو به روم

فکر کردم اگه برگردی عقب،

بازم بهم میگی دوسم داری؟!

آدم یه وقتا به چه چیزایی فک میکنه...


| اهورا فروزان |




  
  

ترست را زمین بگذار

 و دستانت را دستانم

غرور را کنار بگذار و ..

شانه هایت را کنار شانه هایم ..

حیف تقویم است ..

یک پاییز دیگر هم ورق بخورد

و هیچ تاریخی به اسم خودمان ثبت نکرده باشیم

فکرش را بکن سالها بعد و پاییزهایی که برگ برگ

پر میشود از دوست  داشتنمان

علی قاضی نظام

..................................

 


  
  

زنهایی که در آغوش یک نفر بلند گریه میکنند

مظلوم اند

زنهایی که در تنهایی گریه میکنند

مظلومتر اند

زنهایی که هنگام ظرف شستن اشگ میریزند

مظلومترین اند

زنهایی که زیر دوش آب گریه میکنند

مظلومترین های خود خور  تو دارند

ناهیتا محفلی

............................................

مرا برای روز مبادا کنار بگذار

مثل مسافرخانه ای متروکه ام

در جاده ای سوت و کور

یک روز خسته از راه میرسی

 و آنروز به حتم

جز آغوش خسته من

برایت پناهی نیست

پریسا صالحی

.................................


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...