سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادران، در کنار ظرف های بزرگ [غذا]، چه بسیارند و به هنگام حوادث روزگار، چه کم! [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :118
بازدید دیروز :185
کل بازدید :801403
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/30
10:24 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

مارتین لوترکینگ مبارز بزرگ آمریکایی در کتاب خاطراتش مینویسد :

روزی در بدترین حالات روحی بودم فشارها و سختی ها جانم را به تنگ آورده بود ..

سردرگم و درمانده بودم مستاصل و نگران با حالتی غریب و روحی بی جان و بیتوان به زندگی خود ادامه میدادم

همسرم مرا دید به من نگاه کرد و از من دور شد بی هیچ کلامی ...

چند دقیقه بعد با لباس سر تا پا سیاه روی سکوی خانه نشست ..

دعا خواند و سوگواری کرد با تعجب پرسیدم :چرا سیاه پوشیده ای کسی مرده است ؟

همسرم گفت : مگر نمیدانی او مرده است ؟

پرسیدم چه کسی ؟ همسرم گفت : خدا .. خدا مرده است ؟

با تعجب پرسیدم مگر خدا هم میمیرد ؟ این چه حرفی است که میزنی ؟

همسرم گفت : رفتار امروزت به من گفت که خدا مرده است و من چقدر غصه دارم ...

حیف از آرزوهایم  ..اگر خدا نمرده پس تو چرا اینقدر غمگین وناراحتی ؟

در آن لحظه بود که به زانو در آمدم و گریستم  از ته دل گریستم ..

راست میگفت آنقدر ناامید بودم که گویا خدای درونم مرده بود بلند شدم و برای ناامیدی ام از خدا طلب بخشش کردم

خدا هرگز نمیمیرد ..

زندگی را میگویم اگر بخواهی از آن رنج ببری همه چیزش رنج بردنی است اگر بخواهی از آن لذت ببری همه چیزی لذت بردنی ..

کلید لذت و رنج دست توست قصد داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد اما امروز فهمیدم که اتقاف خواهد افتاد ...

این ما هستیم که نباید با او بیفتیم ...

 


  
  

جوان و شاد بودن مرد و زن نداره  ..یاد بگیریم چگونه جوان بمانیم

1-  اعداد بدرد نخور را  دور بریز این اعداد شامل سن ، وزن ، قد  تو  میشه ..

2- فقط با دوستان خوش اخلاق معاشرت کن غرغرها و بداخلاقی های دیگران نابودت میکند

3- شروع به یاد گرفتن کن ،کامپیوتر ، هنر ، باغبونی هر چیزی که دوست داری هر کاری که اجازه نده مغزت بیکار بمونه

مغز بیکار کارگاه شیطونه و نام شیطان این است آلزایمر...

4- از چیزهای کوچک  و ساده لذت ببر و بیشتر مواقع طولانی بخند بی دلیل ..

آنقدر بخند که احتیاج به نفس تازه داشته باشی و اگر دوستی داری که تو رو میخندونه بیشتر وقت خودت را با او بگذران

خنده موجب جذب شادی و رها کردن منفی ها میشود و به سوی شفای معجزه آسا هدایت میکند

5- اشک و غصه هم پیش میاد یه کم گریه زاری کن یه کم غصه بخور فقط یه کم نه طولانی مدت و تحمل کن و بعد حرکت کن ...

تنها کسی که تمام عمر با توخواهد ماند خودت هستی ..

پس تا  زنده ای زندگی کن و یادت باشد گاهی به دست نیاوردن آنچه که طلبش هستی میتواند برایتان بهترین چیز باشد ..

6-قدر سلامتی خود را بدان اگر خوب هستی نگهش دار و مواظبش باش اگر سلامتی ات استوار نیست بهترش کن ..

تمرکز بر سلامتی کامل چیزیست که ما میتوانیم همگی در درون خود انجام دهیم علیرغم آنچه که ممکن است در بیرون اتفاق بیفتد ...

7- در هر موقعیتی عشق خودت را به کسانی که دوستشان داری بیان کن و بگو ...

8- زندگی سرشار از زیبایی هاست متوجهش باشد ...

باران را ببوئید ،نسیم را حس کنید از پرواز پروانه ها لذت ببرید ، گیاهان را لمس کنید ، گلها را بو کنید ، به صدای پرندگان با دقت گوش دهید

9-از تماشای طبیعت و حیوانات کوچک و ریز لذت ببرید .. یک کفشدوزک زیبای کوچک بر روی ساقه یک برگ میتواند روزتان زیبا کند ..

برای رسیدن به رویاهایتان مبارزه کنید ...

در زندگی غصه از دست دادن هیچ چیز را نخورید ...

چون وقتی یک درخت برگی را از دست میدهد برگی دیگر از قبل آماده جایگزین شده است ...

رمز و راز تغییر این است که همه انرژیتان را نه برای مبارزه با گذشته بلکه برای ساختن آینده به کار ببرید

10-اگر کسی شما را پس زد و نادیده گرفت ناراحت نشوید انسانها معمولا چیزهای گرانی که از عهده داشتنشان بر نمیایند را پس میزنند...و نادیده میگیرند

11-در تقدیر هر انسانی معجزه ای خاص از طرف خدا تعیین شده که قطعا در زندگیشان در زمان مناسب نمایان خواهد شد ..

یک شخص خاص ، یک اتقاق خاص یا یک موهیت خاص منتظر معجزه زندگیتان باشید ...

و مطلب آخر : دوست خوبم حتی اگر عمر دست خدا باشه مغزت دست خودته .. پس دست دست نکن و همین الان دست به کار شو هر 60 ثانیه ای که با عصبایت و ناراحتی بگذرانی از دست دادن یک دقیقه از زندگی و خوشبختی است که دیگر باز نمیگردد ...

زندگی کوتاه است : قواعد را بشکن ، سریع فراموش کن ، کینه را دور بریز ، نفرت را چال کن ، بدون محدویت بخند و هیچ چیزی را که باعث خنده ات میشود رد نکن و .. واقعا عاشق باش ..

متفاوت بخوانید ..


  
  

آدمهای خوب زندگی من رنگشان صورتیست

هر صبح میشود کنارشان با دل گرم چای دارچین نوشید

لبخند از صورتشان نمیرود

و از جنس آرامش مطلقند

آدم های خوب زندگی من

مثل ساعت ده صبح روز آفتابی اند

همانقدر دلنواز و پر انرژی  ...

تن صدایشان با صداقت آمیخته شده

آدم های خوب زندگی من ساده و مهربانند

مثل پیراهن گل دار مادر بزرگم ..

انگار هستند برای خوب کردن حال من

در روزهای پر از سختی و استرس ...

همانهایی که برعکس خیلی از مهمانی های اجباری

و از چند وقت پیش هماهنگ شده

هر وقت دلت تنگ بود خودت را پشت در چوبی خانه شان ببینی

راستی آدمهای خوب زندگی شما چه شکلی اند ؟ چه رنگی اند ؟

سحر رستگار

...............................................


  
  

سالهاست

نه دستانش راگرفته ام

نه در آغوشش کشیده ام

و نه حتی او را بوسیده ام ...

من فقط از دور

او را درخویش

گریسته ام ...

عشق میان ما ..

معصومترین عشق تاریخ شد

" به احترامش بایستید "

نرگس صرافیان

..........................................

بیت تا بیت فقط فاصله کم میکردی

شعر میخواندم و محکم بغلم میکردی

پی تاراندن غم های جدیدم بودی

نگران من و موهای سپیدم بودی

نگران بودی ، یک مصرع غمگین بشوم

زندگی لج کند و پیرتر از این بشوم

نگران بودی اندوه تو خاکم بکند

نگران بودی سیگار هلاکم بکند

حامد ابراهیم پور

..............................................


  
  

من دوست دارم چای را ، کتاب را ، پاییز را

در کنار تو ...

اکنون کنارم است : چای ، کتاب و پاییز

ولی بی تو

هیچ کدام

دوست داشتنی نیستند ...

...................................................

آدمها فکر میکنند اگر یک بار دیگر متولد شوند جور دیگری زندگی میکنند

شاد و خوشبخت و کم  اشتباه خواهند بود ...

فکر میکنند میتوانند همه چیز را از نو بسازند

محکم و بی نقص

اما حقیقت ندارد ...

اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم

اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم

اگر آدم ساختن بودیم ...

از همین جای زندگیمان به بعد را

میساختیم ...

گویی همین حالا متولد شده ایم

دوسنت اگزوپری

.............................................

 


  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...