سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ مردم نزد خداوند در روز قیامت و آن که [از دیگران] به خدا نزدیکتر است ، پیشوای دادگر است. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :90
بازدید دیروز :185
کل بازدید :801375
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/30
7:31 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

هوای آفتابی را دوست ندارم ...

هوای آفتابی مال بچه پولدارهاست که عینک ریبن دور طلایی بزنند و بازوهای گره کرده شان را بیاندازند بیرون و گردنبند طلای خود را روی تی شرت های تا سینه باز ول بدهند و بی ام دبلیوی سری هفت شان را کروک کنند بعد بروند با دوست دخترهای برنز بلند بلوندشان کنار استخر

ویلای لواسان بابا دراز بکشند و روغن آفتاب اسپانیایی بزنند و وودکا و لیموی تازه را میکس کنند و سیگار مارلبروی اصل بکشند و از سفرهایشان بگویند و دخترها کیف کنند و دست بکشند به هیکل عضلانی دوست پسرشان و قند توی دلشان آب شود ...

هوای برفی را دوست ندارم ...

هوای برفی برای بچه پولدارهاست که تا دو گوله برف از آسمان آمد زنگ بزنند رفقایشان و جمع شوند بروند ویلای شمشک بعد صبح زود چوب اسکی هایشان را از پشت ماشین شاشی بلندشان بکشند بیرون تا همه شهر بفهمند که این جماعت  دارند میروند اسکی

بعد آنجا دو دقیقه اسکی کنند و سه ساعت و بیست دقیقه عکس بگیرند برای اینستاگرامشان بعد هم برگردند ویلا مارتینی بخورند و کنیاک که گرمشان شود و بعد بروند سرمای زمستان را در استخر آب گرم توی حیاط از تنشان بیرون کنند و ... هی عکس بگیرند بگذارند اینستاگرام ...

من هوای بارانی را دوست دارم

هوای بارانی برای ما آدمهای معمولی است

که عصر وقتی باران تازه نم نم است به او اس ام اس بدهی و بگویی " باران میبارد " و او فقط جواب بدهد  " ساعت چند " ؟

بعد بروی ببینی کنار همان درخت قدیمی سر ولیعصر ایستاده است منتظرت ..

دستش را که سرد شده بگذاری توی جیبت و راه بیفتید و هی بخندید با هم وخیابان که خلوت شد دو نفری فروغ فرخزاد بخوانید ..

باران که تند شد آرام راه بروید تا جوب ها پر شوند بعد بگوید میخواهد روی لبه ی جدول راه برود و تو که میدانی چه خبر است دستش را بگیری و کنارش راه بروی همان لبه

بعد یکدفعه پایش سر بخورد و پرواز کند و آرام بگیرد در آغوشت .... نقشه بود ؟

میخندد ..

بعد آرام چند تار مویی را که خیس شده و آمده روی صورتش را کنار بزنی و پیشانیش را ببوسی بعد بروید همان کافه ی کوچک و آرام همیشگی

پشت قرمزی نئون و شیشه های بخار گرفته ، دو تا قهوه داغ بنوشید و بگذارید تلخی مطبوعش آرام آرام همه وجودتان را غرق آرامش و لذت کند ..

باران برای ما آدمهای معمولی است آدمهایی که قلبهایی بزرگ و دلخوشی های کوچک داریم ...

...............................................

پ .ن ...


  
  

یه فلج قطع نخاعی از خواب که بیدار میشه منتظره یک نفر بیدار بشه با خجالت ببرتش دستشویی و حمام و کارای دیگه شو انجام بده ..

میدونی آرزوش چیه ؟ فقط یکبار دیگه خودش بتونه راه بره و کاراشو انجام بده .. محتاج کسی نباشه

یه  نابینا از خواب که بیدار میشه روشنایی رو نمی بینه خورشید و نمیبینه صبح رو نمی بینه میدونی آرزوش چیه ؟ فقط یکبار بتونه روز و ببینه نزدیکان و عزیزاشو آسمون و زندگی رو با چشماش ببینه ..

یه بیمار سرطانی دلش میخواد خوب بشه و بدون شیمی درمانی و مسکن های قوی زندگی کنه و درد نکشه ..

یه کرو لال آرزوشه بشنوه و بتونه با زبونش حرف بزنه ...

یه بیمار تنفسی دلش میخواد امروز رو بتونه بدون کپسول اکسیژن نفس بکشه ..

یه معتاد در عذاب آرزوی 24 ساعت پاکی رو داره ...

الان مشکلت چیه دوست من ؟؟

دستتو ببر بالا و از ته قلبت شکر گزاری کن ...

که از قدیم گفتن : شکر نعمت ، نعمتت افزون کند ..

با تمام وجودت از نعمتهایی که خدا بهت داده استفاده کن

تو خیلی خیلی خوشبختی غر نزن ، ناشکری نکن ... لدفا


  
  

گفت : آدمای این شهر همشون از خفگی مُردن. 

گفتم : آره، این طرفا دریا سرِ سازگاری نداره با کسی.

گفت : دریا خیلیا رو کُشته

اما اونایی که من میگم

همشون از دلتنگی خفه شدن ..


| بابک زمانی |

.........................................

هر لذتی که می‌پوشم!

یا آستینش دراز است

یا کوتاه

یا گُشاد

به قد من!

هر غمی که می‌پوشم!

دقیق، انگار برای من

بافته شده

هر کجا که باشم!

 

| شیرکو بیکس |

............................................

می باید اندکی

" دلخوشی "

برای روزهای 

مبادا کنار می گذاشتم !

مثل همین روزها 

که برای تکاندن این خانه،

به چیزی بیشتر از 

وسواس زنانه محتاجم...

 

| هستی دارایی |

...............................................




  
  

بی یار بودن بد است یعنی لوس است اما یکجورهایی بعد یک یا چند رابطه ناجور به این نتیجه میرسی که تنها ماندن یک درد است،

 با یک زبان نفهم سر و کله عشق و عاشقی زدن هزار درد...

چشمت میترسد بدجور...

اول های تنها ماندن سخت تر است... شب ها حالت یک جوری میشود که نمیفهمی خودت را...

انگار دوروبرت فضای خالیست... نه خوابت میبرد نه ذوق و شوق کاری داری...

دراز میکشی روی تخت می افتی به جان گوشی لامصبت... میگردی ببینی یکی را پیدا می کنی دو کلمه که نه خروار خروار گله و ناله و غم بریزی روی سرش...

پیدا می کنی... همیشه لابه لای شماره های گوشی یکی هست که فردا صبح برای پیغام های دیشبت به او پشیمان باشی

روزها را با قرارهای بی ربط و خرید های بی لزوم پر می کنی... و هی با خودت می گویی این کار را بکنم چه فایده؟ برای کی؟ برای چی؟

زمان میبرد به حالی برسی که از تنهایی لذت ببری ..

منظورم از لذت این است که آخر هفته ها وقتی با دوست همجنست بروی بیرون دیگر مدام با خودت نگویی الان چرا کنارم کسی که باید باشد نیست؟

منظورم این است که دیگر یادت نیافتد تنهایی

یعنی دیگر خودت را تنها ندانی

رسیدی به این نقطه خوب است، جایگاه مطمئنی ست...


چون دیگر از درد تنهایی خودت را وارد هر رابطه ای نمی کنی

انتخاب نمیشوی، انتخاب می کنی...سر فرصت و با دقت!


| پریسا زابلی پور |




  
  

دستم را بگیر!

همین دست برایت ترانه‌های عاشقانه نوشته،

همین دست ..

سوخته در حسرتِ لمس دست‌های تو،

همین دست پاک کرده اشک‌هایی را

که در نبودت به گونه دویدند.

این دست ..

بوی ترکه‌های کلاس سوم را می‌دهد هنوز،

این دست کابل خورده 

تا یاد بگیرد بنویسد:

آزادی

این دست پینه‌بسته 

از نوشتن مداومِ نامت.

دستم را بگیر

و از خیابانِ زندگی 

بگذران مرا ... 

یغما گلرویی |
......................................
پ . ن .. اگر من نویسنده این متن بودم حتما مینوشتم آرنجم را بگیر .. و ازخیابان زندگی بگذران مرا ...


  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...