گفتم تو را دوست دارم
صدای مرا نقاشی کن
دلتنگ توام...
اندوه مرا نقاشی کن
به تو میاندیشم در غم دیگران
پندار مرا نقاشی کن....
گفتی در خلایی که هوا نیست
نه من تو را میخوانم ، نه تو مرا میشنوی
برایم چراغی بیاور
بی نور چگونه نقاشی کنم ؟؟؟؟
محمد ابراهیم جعفری
..........................................................
گنجشگ ترین آدم او من شده بودم
او دغدغه اش بود مرا باز بگیرد
حرصش که درآمد بدنم خون جگر شد
من سیب شدم بلکه مرا گاز بگیرد
میامد و میدید مرا مثل دو تا دوست
من را به دلش یکسره نزدیک نمیکرد
در جوخه اعدام منه بی همه چیزش
میامد و پا میشد و شلیک نمیکرد ....
....................................................
در من زنی تنها زندگی میکند که هر شب
دیوانه وار به سوگ خاطراتش می نشیند
زنی که هر دقیقه ی شبهایش
عشق را در خودش به بی رحمانه ترین شکل ممکن خفه میکند ...
و هر روزش را فاتحانه ، از بستر بر میخیزد ..
گویی دیشب در هیچ جنگی مغلوب نشده ...
و باز میشود ...
همان زن قوی و مغرور دیروزش ...
و تا شباهنگام که دوباره
به بستر غم پناه آورد ...
.......................
.................................
حتی اگر هرگز بار دیگر تو را نبینم
تا آخر عمرم ...
نیاز دارم به اینکه
بدانم ...
در گوشه ای از این دنیای ترسناک
در کنج این شهر کثیف ...
در تکه از این جهنم سیاه ...
کسی هست که به من میاندیشد
وقتی شبها غمگنانه سر بالش میگذارد
و هنوز گاهی
فقط گاهی دزدکی
با ترس و لرز ...
....
....
....
به .. من میاندیشد
وهنوز اندکی فقط اندکی
دوستم دارد
............
از بچگی هیج چیز و هیچ کس رو زوری نخواستم
حتی نزدیکترین آدمای زندگیم و ...
هر کسی میتوانست هر جا که دلش خواست خودشو پاک کنه از زندگیم
شاید در مقطع موقتی از زمان عذاب کشیدم ..سوختم و ولی ساختم
اعتراضیم نکردم ...
هیچوقت خواهش نکردم واسه اینکه برسم به چیزی یا کسی و نگه دارم...
نه با خواهش ، نه با التماس حتی نه با کمک کسی ..
اگرم نمیشد بیخیالش میشدم ..
ولی هیچکدوم از اینا از سر غرور یا یه دندگیم نبود ...
مشکل فقط اینجاست که چیزایی که با خواهش و التماس به دست بیان دیگه دوست داشتنی نیستن .. به نظرم ..
نمیدونم این نقطه ضعمه یا نقطه قوت برای روحم .. ولی هر چی که هست .. شاید خیلی از این عادت خوب یا بدم ضربه خوردم ...
ولی ناراحت نیستم ... هیچوقت نبودم ... از دست دادنها در مقطعی شاید عذابم دادن ولی خیلی زود خودم و پیدا کردم و از این بابت خدا رو همیشه شاکرم ..
اصلا چیزی یا کسی که از دست میره ... نباید از اول تو زندگی آدم میبود .. اگه بوده .. اشتباهی بوده ...و اگر رفته پس باید میرفته ... جلز و ولز بیخودم نمیکنم ...
.................................................
پ . ن بی ربط : نمیدونم کدوم بدتره
اینکه از دست داده باشمش یا اینکه بفهمم اصلا چیزی برای از دست دادن وجود نداشته !!!