چندین سال است که لباس سفید پزشکی را پوشیده ام و حالا فهمیده ام که :
دردسر سردرد میاورد . درددل از دل درد مهمتر است
عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق دارد
همه بیماریها یا ارثی هستند یا حرصی ...
هیچ متخصص قلبی قلب شکسته را درمان نمیکند
جراحی زیبایی برای لبخند روی صورتها شدنی نیست ..
دلت باید شاید باشد ..
دکترهای چشم نمیتوانند آدمهای بد بین و ظاهر بین را درمان کنند ..
تنفس مصنوعی هوای تازه میخواهد ..
هیچ دکتر داخلی نمیتواند داخل وجود آدمها شود و بفهمد دردرون آنهاچه میگذرد ..
متخصصهای گوش ، شنوایی تو را بهتر میکنند ولی خوب گوش دادن را به تو یاد نمیدهند
فهمیدم ...
بیماران دکترهای اعصاب و روان آنهایی نیستند که پیش روانپزشک میروند بلکه آنهایی هستند که آدم را روانی میکنند
هیچ ارتوپدی نمیتواند استخوان لای زخم را بردارد یا درمان کند
زخم زبان عفونتی دارد به بزرگی افکار و اندیشه و کینه و انتقام با هیچ آنتی بیوتیکی درمان نمیشود ..
ویروسهایی هستند به شکل انسان که زندگی تو را نابود میکنند و از آنفلونزای مرغی بدترند ...
فهمیدم خود بزرگ بینی به هورمون رشد ربطی ندارد و آدمها با فکرشان بزرگ میشوند نه با هورمون رشد
فهمیدم خون دل خوردن مشکل کم خونی نمیاورد ...
دل پر درد هم باعث فشار خون نمیشود ...
دکتر شاهرخ میلان
ایرج جنتی عطایی نوشته است :
هر چه تبر زدی مرا ، زخم نشد ، جوانه شد
قلمش آرامش بعد از طوفان است ،گلستان بعد از آتش ، مغز آدم را میکوبد به دیوار خاطرات تمام بشریت
آن جا که علیزضا بیرانوند ، از کارواش و شستن ماشین دم میزند و رخم های کاری ای که روزگار به او میزد شروع کرد و در آخر جلو ی کریستین رونالدو ایستاد و کل دنیا
از زخمهای روی تنش که حالا جوانه شده اند ، نوشتند ...
آن جا که اصغر فرهادی از خفقان شروع کرد و حالا یک سالن به اندازه استادیوم آزادی از جایشان بلند میشوند و برایش دست میزنند...
قلمش آدم را به یاد رتبه های زیر صد کنکور ، قهرمانان المپیک میاندازد .. یاد تمام آنها که از صفر و حتی منفی صفر شروع کردند و حالا توی بالاها سیر میکنند ..
به قو ل یک روانشناس :
خوشحالترین مردم جهان هم در پستوی زندگیشان یک زخم هایی دارند که غصه اش را بخورند ..
این نحوه ی برخورد تو با زخم ست که تو را قوی یا غمگین میکند ..
خواستی مثل قهرمانها قوی باش ..نخواستی همین فردا با لگد بزن زیر پای تمام زندگی ات !!!
و من خیال میکنم تمام آدمهایی که این روزها دارند چوب لای چرخ زندگی ما میگذارند و زخممان میزنند حواسشان به جوانه ی این زخم ها نیست که چه قدر مشتاق تر و حریص ترمان میکند برای بردن..
خبر ندارند که چه قدر داریم از درون قوی میشویم...
درخت پیر تن من ، دوباره زخم میشود
که زخم هر شکست من ، حضور یک جوانه شد ..
پرهام جعفری
فراموش نکن که تو قرار نیست همیشه حالت خوب باشد .. همیشه بار مشکلات عظیمی را به دوش بکشی و وانمود کنی که خسته نیستی ،
قرار نیست بی حوصله ترین باشی و اعتراف نکنی ، مجال نخواهی و در نهایت خستگی در موقعیت های ملال آور بمانی و اعتراض نکنی ،
قرار نیست در دل مشکلات باشی و وانمود کنی همه چیز خوب و عالی است .. قرار نیست لبخندهای مصنوعی بزنی و واکنش های مصنوعیداشته باشی ،
و خشم واندوهت را به تعویق بیندازی ...
اشکالی نداری که گاهی خسته ای ، که غمگینی ، که متنفری ، که خشمگینی ، که کم آورده ای ... که احساس خوبی نداری ،،
اشکالی ندارد که مثل همیشه نیستی و لزومی ندارد روی احساس حقیقی ات سرپوش بگذاری و به چیزی که نیستی وانمود کنی ..
قرار نیست اندوهت را به موقع ابراز نکنی و از درون آسیب ببینی و بشکنی و همچنان لبخند بزنی ، قرار نیست اگر حالت خوب نیست اگر غمگینی اگر شرایط
روحی مساعدی نداری احساس شرم کنی ...
همانقدر که جسم آسیب می بیند روان هم در معرض آسیب ا ست .. با این تفاوت که نمیشود به نقطه ای اشاره کرد و حجم درد و آسیب را نشان داد و مهلت خواست ..
نمیشود زخم روان را پانسمان کرد که هم ببینند و مراعات کنند و نزدیک نشوند و شکستگی و آسیب را از آن چیزی که هست بزرگتر نکنند ...
نمیشود فهماند که حجم جراحت چقدر هست و الان در چه مرحله ای ست و چقدر مانده تا بهبود ...
مراعات همدیگر را بکنیم ..حوالی مان پر است از روانهای آشفته و آسیب دیده و زخمی ؛ پر از حساسات ترک برداشته و به مویی بند ، پر از دیوارهای تحملی که آجر به آجر ، آنقدر بلند شده که با تلنگری هر لحظه فرو میریزد ...
حواسمان بیشتر به هم باشد .. به آن بخش از وجود آدمها که قابل رویت نیست ...
نرگس صرافیان
..............................................................................................
غ . ن : ایکا ش میشد حالات روحی آدما روی پیشونیشون نوشته میشد که : این امروز با همسرش دعواش شده .. این امروز از شوهرش کتک خورده.. این شکست عشقی شدیدی خورده ..این بچه ش بشدت مریضه . این عزیزشو تازه از دست داده . این داره از سر مزار عزیزش میاد . این همسرش بهش خیانت کرده .. این چکش برگشت خورده ..این صاحبخونه جوابش کرده .. این پول نون نداره ..این پریوده
درد داره .. این میخواد ازدواج کنه نمیتونه ..این امروز مهر طلاق خورده به شناسنامه ش .. این امروز بچه سقط کرده .. این بدهی امونشو بریده .. این ورشکسته شده .. این قلبش شکسته ..این مادرش مرده .... این بچه ش معتاده ... این خودش معتاده امروز پول مواد نداره ..این بهش تجاوز شده ... این ماشینشو دزد برده ..این خونه نداره ..این کارتون خوابه ... این افسرده س ...این هزار و یک درد داره ....
به قول نرگس کاش دردای روحی هم پانسمان داشت تا همه ببیند کاش میشد قلبی که شکسته روحی که جریحه دار شده غروری که پایمال شده و کچ گرفت تا همه ببینند و بهت نزدیک نشن ...
کاش میشد آسیب های روحی و در آورد از توی دلت و به همه نشون داد که دست از سرم بردارید .. خسته ام ..غمگینم .. نا امیدم .. خشمگینم .عصبی ام ....بچه م مریضه .. معتادم ... همسرم معتاده ...
فقط دست از سرم بردارین .. فقط بهم نزدیک نشین ..فقط ازم چیزی نپرسین ..چیزی نخوایین .. فقط .. همین
هیچکس نمیگوید
اگر شب را از آدم بگیرند،
و تاریکی را
و معجزهی سکوت را
و عظمتِ بیانتهایِ تنهایی را از آدم بگیرند،
دستِ دردهای هزارسالهی خودمان را بگیریم
به کدام جهنمی ببریم؟
..
| نیکی فیروزکوهی |
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد میزد کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
کوزه و ظرف سفالی میخرم
گر نداری شیشه خالی میخرم
اشگ در چشمان مادر حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت
ولی این زندگی است ؟
سوختم ،دیدم که مادر پیر شد
بدتز از او خواهرم دلگیر شد
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
صورتش دیدم که لک برداشته
دست خوش رنگش ترک برداشته
باز هم بانگ درشت پیر مرد
پرده اندیشه ام را پاره کرد
دوره گردم کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
کوزه و ظرف و سفالی میخرم
گر نداری شیشه خالی میخرم
خواهرم بی روسری بیرو ن دوید
گفت ، آقا سفره خالی میخرید ؟
حمید رضا یعقوبی
.............................................................................................................................................................
غ .ن : این روزای سرزمینم ایران غمگینم ، سفره های خالی ، غم نان ، درد و ویرانی و آه تنها اندوخته پدران شرمنده از زن و فرزند .. به کدامین درد بگرییم ... به کدامین درد ؟؟؟