درختها می میرند
عده ای عصا میشوند و دستی را میگیرند
عده ای تبر میشوند بر نسل خویش
عده ای چوب کبریت میشوند برای سوزاندن تبار خویش
و عده ای تخته سیاه میشوند
برای تعلیم اندیشه ها ..
پرویز پرستویی
..............................
بدبختی توی آسمان معلقه ،
منتظره تا روی یک نفر بشینه
نوبت من بود فقط همین ...
دیالوگ ماندگار
.............................
هرچقدر آدما رو بیشتر میشناسی
به حضرت سلیمان بیشتر حق میدی
که چرا میرفت با یک مشت گاو و گوسفند
درد و دل میکرد ....
فامیل دور
.....................................
امید آن حسی است که میگوید
حسی که الان دارید
دائمی نیست ...
........................................
دهانت را ببندی و احمق جلوه کنی
بهتر از آن است که با گشودن آن
همه شک و تردیدها را از میان برداری
...............................................
مهمترین کاری که یک پدر میتواند برای فرزندانش انجام دهد
این است که عاشق مادرشان باشد
چون بچه ها با لبخند مادر میخندند
و با گریه اش میگریند ...
.....................................