آدمها را به میزان درکشان بسنج
نه به اندازه مدرکشان ...
چرا که فاصله زیادی
از مدرک تا درک وجود دارد ...
مدرکی که درک بالاتری به ارمغان نیاورد
کاغذ پاره ای بیشتر نیست ....
مهمترین نشانه ی درک بالاتر تواضع بیشتر است ...
......................................
هر چیزی را زکاتی است
زکات عقل
اندوهی بی پایان
.........................................
گرگ ها هرگز کریه نمیکنند
اما گاهی
چنان عرصه بر آنان تنگ میشود
که بر فراز بلندترین کوهها میروند
و دردناکترین زوزه ها را میکشند .
ارنستو چه گوارا
.........................................
هر قدر انسان شریف تر و نجیب تر و حساستر باشد
از جنایت دیگران بیشتر رنج میبرد
این دو علت دارد
یکی اینکه خود را مستحق خیانت نمیبیند
و دیگر اینکه منتظر نیست
که سایرین با او عملی کنند که خود او با آنها نکرده است ...
الکساندر دوما
...........................................................
انسانی که در درون آرام باشد
همه چیز دارد ...
انسانی که با جنگ درونی
هر روز تکه تکه میشود
هیچ چیز ندارد ...
دبی فورد
...............................................
همه چیز را به خوبی
درک میکنم
و این بالاخره
مرا خواهد کشت ...
داستایوفسکی
..............................................
گران باش
بگذار تا بهایت را بپردازند
آدمها چیزهای مفت را
مفت از دست میدهند ...
فردریش نیچه
.............................................
خطِ رو پیشونیم چشمای بارونیم دستای لرزونم پاهای بی جونم گلهای ایوونم حتی چوب سیگارم فندکِ تب دارم دوست دارم برگردی خنده ی غمگینم پلکای سنگینم الکلِ تو خون م خونه ی زندونم گلهای گلدونم بار روی دوشم شونه ی داغونم تو عهدی که با من بسته بودی مگر بهرِ شکستن بسته بودی دل به رفتن بسته بودی , نگفتی دل به رفتن بسته بودی بغضای پنهونم چشمایِ گریونم حالِ خوبو بدمو به چشات مدیونم ** آهنگ زیبای فندک تب دار محسن چاووشی که آتیش به جون میزنه ..
روحِ سرگردونم
خونه ی متروکم
دوست دارم برگردی دوست دارم برگردی
تو سنگین دل چرا از روز اول نگفتی
خیلی دلتنگِ توام نمیخوای برگردی
نذار اینجا برگم طعمه ی زردی پاییز بشه
فصل آخر بی تو قصه ای تلخو غم انگیز بشه
دلبر مغرورم عشقه بی دردم ای تمومه قصه ها بگو برمیگردم
روزها قاتلمن غیر از جمعه که خون ریزتره
حالو روزم جمعه ها از خود جمعه غم انگیزتره
کوچ کردی از من قهر کردی حتما یه زمستون سردم بگو برمیگردم
شبها بیدارم ، همه شبهایی که بی تو مردم
همه زخمایی که همه عمرم از فراقت خوردم
همه رو پس میگیرم نه شوخی کردم شهرزاد قصه ها بگو برمیگردم
پریشونم پریشونم پریشون , پشیمونم پشیمونم پشیمون
ما نسل مظلومی هستیم ...
نسلی که در اوج بی انصافی زمانه متولد شدیم
و ازهمان کودکی یاد گرفتیم که فقط درک کنیم ...
ما حتی روی گرفتن پول توی جیبی از پدرانمان را نداشتیم ..
ما نسل حیفی هستیم ..
نسل انقلاب های نیمه کاره و اعتراض های سرکوب ..
نسلی پر از استعدادهای کنج خانه ...
و نابغه های محصور ...
نسل ما را نه گذشته ها درک میکنند ..
و نه آینده هاخواهند فهمید ..
آنقدر عجیبیم که خودمان هم در چگونگی اش مانده ایم ...
نسل ما در کودکی هم کودکی نکرد ..
نسل سوخته ای که در اوج جوانی پیر شد ..
نرگس صرافیان