این روزها
حکایت من و عشق ...
حکایت زمستان است و زرد آلو
وسط سرما و برف و بوران
دلم هوس آغوشی رادارد
که
نمیاید
که نمیرسد
که نیست ..
سوسن درفش
....................................................
یعنی جواب آن همه علاقه
آیا ؟؟؟
همین تو دور
من دور
گریه هایمان
بی گفت و گو ...
سید علی صالحی
.........................................
کسی را که مرا به خاطر خوبی هاییم
میخواهد ، نمیخواهم
کسی را میخواهم
که با دانستن
بدی هایم
باز هم مرا بخواهد...
ارنستو ساباتو
........................................................
من در آستانه ی چند سالگی ام ؟؟؟
با احتساب روزها ..
صد سال خسته ..
با احتساب شبها ...
هزار سال منتظر ..
بااحتساب عشق ..
چند سال است
که ...
مرده ام ...
علیرضا شایگان
..................................................
صبح شده ...
موهایت انگور داده اند ...
خورشید از لای خوشه ها سر میزند
شکر خدا
که امروز
زنده ام
که بگویم
"دوستت دارم "
جلیل صفربیگی
..................................................
من اما
جلوی دخترمان ...
روزی هزار بار قربان صدقه ات میروم
چشم و گوشش باز شود
اتفاقا
باید بفهمد
"مرد " خواستنش را
فریاد مبزند ...
علی قاضی نظام
......................................................
...............................................
لازم نیست دوستم داشته باشی
چون تو همه زنهایی هستی
که ...
همیشه میخواسته ام
به دنیا آمدم که هر شب ..
همه ی آن مردهایی باشم که عاشق
تو هستند ..
و دنبالت بیایم ...
لئونارد کوهن
.................................................
فرقی نمیکند
که چه برایم نوشته
دوست ..
دشنام داده است ولی " دست خط "
اوست ...
فاضل نظری
...................................................
قول بده ..
قول بده که خواهی آمد
اما هرگز نیا ...
اگر بیایی ..
همه چیز خراب میشود
دیگر نمیتوانم
اینگونه با اشتیاق
به دریا و جاده خیره شوم
من خو کرده ام
به این انتظار ...
به این پرسه زدن ها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی ...
من چشم به راه چه کسی بمانم ؟؟؟
رسول یونان
.....................................................
ناف مرا با غم عشقت بریده اند
اصلا تو را ..
برای دلم آفریده اند ...
سوسن د رفش
..................................................
ار روزهای کودکی ...
چیزهای زیادی یادم نمانده ...
لباسهایم ...
به قد کشیدن برادرم بستگی داشت ...
پیراهن های گشادی که
آستینش بوی گریه میداد ..
داود سوران
......................................................
هوای بی تو بودن
سرد است ..
ناگهانی بیا ..
غافلگیرم کن ..
مگذار با چشم به راهی و درد
...
بگذرد این زمستان ...
باران قیصری
..............................................