خرداد 94 - دلتنگی

دلتنگی

خود رأیی ات تو را می لغزاند و در مهلکه ها سرنگون می سازد . [امام علی علیه السلام]

صفحه نخست

پیام رسان

پست الکترونیک

اوقات شرعی

لوگوی وبلاگ

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :160
بازدید دیروز :510
کل بازدید :859551
تعداد کل یاداشته ها : 6111
04/4/11
7:41 ص

مشخصات مدیروبلاگ

لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه

بایگانی وبلاگ

مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]

پیوندهای روزانه

دانش رسان [0] آرشیو پیوند روزانه [1]

لوگوی دوستان

پیوند دوستان

در انتظار آفتاب کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب طراوت باران .: شهر عشق :. ما تا آخرایستاده ایم ♥Deltangi Hunter تینا roksana مناجات با عشق ♀♥♂Door Va Nazdik♀♥♂ دهاتی تنهایی من عاشقانه

عناوین یادداشتهای وبلاگ

سردرگم ... گاهی نجنگیدن خود جنگیدن است ... در زمستان هم .. مهربانی ... عناوین یادداشتها[6111]

اگه خدا بودم ...

لیلی یاسمنی

اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم یه بار دیگه تموم بنده هام رو میشمردم ببینم

که یه وقت یکیشون تنها نمونده باشه و هوای دو نفره ها رو اونقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم . . .

94/3/12::: 12:24 ع

اولین دیدگاه را شما بگذارید

عشق با عقل ..

لیلی یاسمنی

با دلت کسی را دوست داشتی جدی نگیر ،

چون کار دل دوست داشتنه.مثل کار چشم که دیدنه.

اما اگر روزی با عقلت کسی را دوست داشتی،

بدان چیزی را که تجربه میکنی همان "عشــــــــق" است . . .

94/3/12::: 12:23 ع

اولین دیدگاه را شما بگذارید

مصیبت ..

لیلی یاسمنی

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده . . .

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را میبره و از میانشون میگذره از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی . . .

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن ....

94/3/12::: 12:22 ع

اولین دیدگاه را شما بگذارید

زندگی معکوس ...

لیلی یاسمنی

در زندگی بعدی من می‌خواهم در جهت معکوس زندگی کنم !

با مردن شروع میکنی و می‌بینی که همه چیز خیلی عجیب است...

سپس بیدار میشوی و می‌بینی که در خانه سالمندان هستی!
و هر روز که می‌گذرد حالت بهتر می‌شود!

بعد از مدتی چون خیلی سالم و سرحال میشوی از آنجا اخراجت میکنند!!
بعد از آن میروی و حقوق بازنشستگی‌ات را میگیری و وقتی کارت را شروع میکنی در همان روز اول یک ساعت مچی طلا میگیری و یک میهمانی برایت ترتیب داده میشود!

40 سال آزگار کار میکنی تا جوان شوی و از بازنشستگی‌ات لذت ببری...!

سپس حال میکنی و الکل مینوشی و تعداد زیادی دوست دختر خواهی داشت و کمی بعد باید خودت را برای دبیرستان آماده کنی!

سپس دبستان و بعد از آن تبدیل به یک بچه میشوی و بازی میکنی و هیچ مسوولیتی نداری...
سپس نوزاد میشوی و آنگاه به دنیا می‌آیی !

در این مرحله 9 ماه را باید به حالت معلق در یک آب گرم مجلل صفا کنی که دارای حرارت مرکزی است و سرویس اتاق هم همیشه مهیا است، و فضا هر روز بزرگتر میشود، واااای!!

و در پایان شما با یک ارضاء به پایان میرسید....!
می‌بینید که حق با بنده است!

وودی آلن

این متن خیلی قشنگ منو یاد فیلم بنجامین باتن انداخت یک فیلم انگلیسی خیلی عالیه که دوبله شده ام هست .. حتما ببینید و لذت ببرید من چند بار دیدمش اگه زبان اصلی باشه که خیلی عالیه ..

94/3/12::: 12:21 ع

اولین دیدگاه را شما بگذارید

دیالوگهای ماندگار

لیلی یاسمنی

لئون: اگه میخوای با من کار کنی انقدر نگو "باشه"، باشه ؟

ماتیلدا: باشه

لئون: خوبه !

..................

هاردی: میخوام ازدواج کنم

لورل: با کی ؟

هاردی: معلومه دیگه, با یه زن.مگه تو کسیو دیدی که با یه مرد ازدواج کنه ؟

لورل: اره

هاردی: کی ؟

لورل: خواهرم !

+ تاریخ چهارشنبه یازدهم مرداد 1391ساعت 8:19 نویسنده ?••? ری را ?••? |
آرشیو نظرات

94/3/12::: 12:19 ع

اولین دیدگاه را شما بگذارید

< << 16 17 18 19 20 >> >

اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم یه بار دیگه تموم بنده هام رو میشمردم ببینم

که یه وقت یکیشون تنها نمونده باشه و هوای دو نفره ها رو اونقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم . . .

با دلت کسی را دوست داشتی جدی نگیر ،

چون کار دل دوست داشتنه.مثل کار چشم که دیدنه.

اما اگر روزی با عقلت کسی را دوست داشتی،

بدان چیزی را که تجربه میکنی همان "عشــــــــق" است . . .

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده . . .

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را میبره و از میانشون میگذره از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی . . .

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن ....

در زندگی بعدی من می‌خواهم در جهت معکوس زندگی کنم !با مردن شروع میکنی و می‌بینی که همه چیز خیلی عجیب است...

سپس بیدار میشوی و می‌بینی که در خانه سالمندان هستی!و هر روز که می‌گذرد حالت بهتر می‌شود!

40 سال آزگار کار میکنی تا جوان شوی و از بازنشستگی‌ات لذت ببری...!

سپس حال میکنی و الکل مینوشی و تعداد زیادی دوست دختر خواهی داشت و کمی بعد باید خودت را برای دبیرستان آماده کنی!

سپس دبستان و بعد از آن تبدیل به یک بچه میشوی و بازی میکنی و هیچ مسوولیتی نداری...سپس نوزاد میشوی و آنگاه به دنیا می‌آیی !

لئون: اگه میخوای با من کار کنی انقدر نگو "باشه"، باشه ؟

ماتیلدا: باشه

لئون: خوبه !

هاردی: میخوام ازدواج کنم

لورل: با کی ؟

هاردی: معلومه دیگه, با یه زن.مگه تو کسیو دیدی که با یه مرد ازدواج کنه ؟

لورل: اره

هاردی: کی ؟

لورل: خواهرم !

در زندگی بعدی من می‌خواهم در جهت معکوس زندگی کنم !

با مردن شروع میکنی و می‌بینی که همه چیز خیلی عجیب است...

سپس بیدار میشوی و می‌بینی که در خانه سالمندان هستی!
و هر روز که می‌گذرد حالت بهتر می‌شود!

سپس دبستان و بعد از آن تبدیل به یک بچه میشوی و بازی میکنی و هیچ مسوولیتی نداری...
سپس نوزاد میشوی و آنگاه به دنیا می‌آیی !