هر شب فکر می کنم چه کسی فردا صبح
با بوسه ای بر پیشانیت به
تو «صبح بخیر» خواهد گفت...
چه کسی دگمه های پیراهنت را خواهد بست
و چه کسی موهایت را که چون نور خورشید دلم
را گرم می کند شانه خواهد زد...
و چه کسی آن دو چشم زیبا را خواهد بوسید...
دلم خوشست به صدقه هایی که برای سلامتیت
می گذارم کنار...
و گرنه دوری
توبزرگترین بلایی ست
که با هیچ
صدقه ای دفع نمی شود... عزیزترینم
شعر از: راحیل
وقتی یکیو دوست داری
اشکشو درنیار
با اشکاش از چشماش میوفتی...
ازش فاصله نگیر
اگه سرد شه دیگه درست نمیشه ...
باهاش قهرنکن
بی تو بودن رو یاد می گیره ...
تهدیدش نکن
دعواش نکن
میره پشته یکی دیگه قایم میشه
اون آدم پناهش میشه ...
اگه دوستش داری
همونجوری که هست دوستش داشته باش
سعی نکن عوضش کنی
اگه دوستش داری
اشتباهاتشو به روش نیار، آدم جایزالخطاس ...
اگه دوستش داری
توو اوج بدی ها و تلخی ها و سختی ها
از آغوشت بیرونش نکن...
بزار یاد بگیره دنیاش، زندگیش، همون آغوشیه که توشه !
نزار بره جای دیگه ازدست تو گریه کنه
اون موقع اس که دیگه
تو، توی قلبش جایی نداری!!
دستهایت را بی بهانه به من بسپار، روی یک ریل با من همقدم شو، تو آن سو من این سو، می خواهم عاشقانه تا انتهای ریل با تو باشم. می دانم یک ریل همیشه یک خط موازیست، می دانم تقاطع ندارد، می دانم جفت شدنی در کار نیست، من فقط به این دلخوشم که قراراست به موازات تو قدم بردارم... "ناشناس"
من عاشق نیستم!
فقط گاهی
حرف تو که می شود
دلـــــم
مثل اینکه تب کند،
گرم و سرد می شود..
توی سینه ام چنگ می زند..
آب می شود،
تنگ می شود..
تنگ می شود..
این عشق نیست
هست!؟
"ناشناس"