غمگین ترین درد، مرگ نیست،
دلبستگی به کسی است
که بدانی هست اما
اجازه ی بودن در کنارش را نداری...!
"ناشناس"
من حسادت می کنم حتی به تنها بودنت
من به فرد رو به رویی، لحظه ی خندیدنت
من به بارانی که با لذت نگاهش می کنی
یا نسیمی که رها می چرخد اطراف تنت ...
من حسادت می کنم حتی به دست گرم آن،
شال خوشرنگی که می پیچد به دور گردنت
وقتی انگشتان تو در گیسوانت می دود
من به رد مانده از اینجور سامان دادنت ...
اینکه چیزی نیست ، گاهی دل حسادت کرده به
عطر پاشیده از آغوش تو بر پیراهنت
هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت
من حسادت می کنم حتی به قلب دشمنت
کاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینه
پلک هایش روی هم می رفت وقت دیدنت.
"الهام نظری"
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی،
نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت!
پس با کسی بمان
که نصف راه را به سمتت دویده باشد...
گناهانم را دوست دارم!
بیشتر از تمام کار های خوبی که کرده ام،
می دانی چرا؟
آنها واقعی ترین انتخاب های من هستند.
"سید علی صالحی"
تو مرا به عصر حجر برمی گردانی
زمانی که آدم
چای را
با خنده حوا شیرین می کرد.
"احسان پرسا"