چرا فراموش کرده ای
پیش از خوابت
چراغِ خواسته هایِ سوزانِ مرا
خاموش کنی؟
تو در من
نشانی درخشان به جای گذاشتی
برای پرندگانِ شکارچی.
"مرام المصری"
انرژی زیادی صرف میکنم
تا باورم نشود رفته ای...
مثلا هر روز...
رو به آینه می ایستم
رژ قرمز می زنم
تا پر رنگ تر ببوسمت...
لبخند هایم را گول می زنم
و وقتی نگاهم، به جای خالی دست هایت
روی شانه هایم می افتد
بغض هایم را تهدید می کنم
که اگر بشکنند
دیگر هیچوقت بر نمیگردی...
هر روز...
کفش هایم را میپوشم...
و به خودم قول میدهم امروز تو را ببینم!
هرشب...
به تو شب بخیر میگویم
و تظاهر میکنم....
سرباز برنگشته ی جنگی هستی
که هنوز تمام نشده!
که دوستم داری...
که جیب سمت چپ سینه ات
عکس کوچکم را بغل کرده است...
بعد باورهایم را میگذارم زیر بالشم
غلت میزنم تا گریه هایم را نشنوی...
به کسی نگو مخاطب شعر های غمگین من تویی!
شرم دارم زنی بفهمد
مرا در آغوش گرفته ای و...
عاشقم نشدی!
"اهورا فروزان"
شبیه باران بر دریا
بیهوده به تو فکر می کنم
و سهم بیشتری
از قدم زدن در پیاده رو را
مال خودم می کنم
مثل یک پدر
دست های دلم را به دست می گیرم
و در کوچه ها تاب می خوریم
به پارک
سینما
به بلندترین نقطه ی شهر
فرقی نمی کند
اصلا به هرجایی که تو بودی باید رفت
دلم
مثل غروب جمعه
همه جا دلگیر است.
"مهدی علیمرادی"
داشتی میرفتی
که باران گرفت
باید بودی، می دیدی
باران
چقدر به رفتنت می آمد..!
"آبا عابدین"
وقتی آغوشت
از من
آغاز می شود... هر روز
صبح را
و بهار را
و عشق را
همه...
یکجا دارم.
"نوشین جمشیدی"