سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در فراگیریش پرهیزگاری نورزد، خداوند به یکی از این سه چیزمبتلایش می کند : یا او را در جوانی بمیراند یا وی را در روستاها بیفکند و یا به خدمت پادشاه مبتلا گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :251
بازدید دیروز :278
کل بازدید :826519
تعداد کل یاداشته ها : 6111
103/9/3
5:3 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

زمان بی رحم است. نه موجب فراموشی افراد میشود و نه حتی تو را به نداشته هایت عادت میدهد. ..

 

زمان فقط ثانیه ثانیه تاکید میکند: نداشته هایت را، نخواستن هایی که در زندگی برایت رخ داد، نبودن ها، نماندن ها و ...

 

زمان فقط تاکید حروف "ن" است که بر سر یکسری از کلمات می آید وتمام دنیایت را به آسانی عوض میکند.

 

چه کسی را در اطرافت دیدی که زمان مرحم درد هایش باشد؟! 

 

چه کسی را دیدی که توانسته با زمان تمام مشکلاتش را حل کند ؟!

 

زمان دروغی بیش نیست که مارا از تمام خواسته هایمان دور کرده. خواسته هایی که خودمان را با گذشت زمان فریب دادیم. خواسته هایی که بعد از گذشت

روزها، ماه ها هنوز هم برایمان خواستنی ترین هستند. بزرگترین اشتباه مان در زندگی این است خودمان را درگیر این زمان لعنتی کرده ایم. اینچنین بود که با

گذشتش نه زندگی جدیدی را شروع کردیم ونه حتی دیگر برای لحظه ای زندگی کردیم. 

 

کاش خواسته هایمان هم زمان لعنتی را قبول نداشتند...


| نرگس حریری |




  
  

خوب کسی است که بداند دوستش داری و بماند ....!

کسی که تو را بر دو راهی شرافت و عشق تنها نگذارد ...

کسی که برای داشتنت شرط و شروطی ندارد ...!

کسی که تو را با خوب و بدت یکجا ودرهم میخواهد ..

خوب کسی نیست که خب حرف میزند ..که رگ خواب زنانه ات را میداند ...

خوب کسی است که هر بار که ر فتی ..هر بار که دلت شکست ورنجیدی

تو را به غرور عمیقش ترحیج داد و با یک " دوستت دارم "با یک " بیا از اول شروع کنیم "با یک " مرا ببخش عزیزم "

روی تمام زخمهای دلت را مرهم گذاشت ...

خوب ها همیشه بر میگردندحتی اگر نرفته باشند...

همیشه عذر میخواهند حتی اگر خودشان بیشتر شکسته باشند ...!!!!

و چه بی معرفتیم ما اگر هوا برمان دارد و فکر کنیم که خوبها همیشه هستند ..

و هر کاری که کنیم باز هم میمانند، می بخشند ، و میایند ....

غافل از اینکه اگر صبرشان سر برسد ...اگر بخواهند که نباشند طوری میروند 

که جای خالی مهربانیشان برای تمام عمر گوشه ی قلبمان را میسوزاند ...!

خوبها را از خوبیهای بی دریغشان خسته نکنیم ..

که دنیا 

به طرز شگفت آوری گرد است ..

گرده گرد ...


 


  
  

می خواستم ببوسمش که به خودش پیچید،

انگار مثل خمیر شده بود توی دست هام؛ وا می رفت. انگار


نیرویی در او پیچیده بود و آبش میکرد. جمع و جمع تر می شد. نگاه انداختم به شکمش، بعد پاهاش. ورق ورق شده بود.

دستش در دستم، خمیر شد. حلقه اش سُر خورد روی سرامیکِ کف اتاق و چند دور چرخید و ماند.

موهای مِش کرده اش آب شدند و مثل موم عسل به هم چسبیدند و طرحِ کاغذ چروکیده شدند.

چشم هایش نقش بستند روی جلد کتاب. مات نشسته بودم و کتاب روی پاهام بود.

مثل جن زده ها شده بودم. زنم کاغذی شده بود و من مبهوت مانده بودم و توان هیچ کاری نداشتم،

شب تا صبح میان راحتی و دیوارِ روبه رو، رفتم و برگشتم، رفتم و برگشتم، رفتم و برگشتم و سیگار کشیدم.»

مریم اسحاقی 

.............................................



  
  

بی تو 

کبوتر خانه ای بی کبوترم 

قلعه  ای بی سرباز 

کویری 

که مسافران به پرو پایش می پیچند

بی تو

قلیانی اندوهگینم 

بر میز شاعری از یاد رفته 

فنجانی لب پر 

در کافه ای شلوغ ....

مریم اسحاقی 

................................................


  
  

برای هر زنی باید 

قلبی بزرگ 

در اتاقی کوچک بتپد 

بی تاب 

بی مرز 

بی هیچ هراسی ...

 

نیکی فیروزکوهی 


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >