از خدمت به خلق پشیمان نشو

و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست غمگین نشو ..

چون گنجشگ ها هر روز آواز میخوانند

و هیچ کس تشکر نمیکند ...

ولی باز هم آوازشان را ادامه میدهند

نگاه مردم به تو متفاوت است ..

یک نفر تو را بد می بیند

و دیگری تو را خوب

 و یکی تو را جذاب

و آن دیگری زشت

و شخصی تورا هیچ حساب نمیکند

تنها خداست که تو را آنگونه که هستی میبیند

پس تنها خدا را مقصود و مرادخودت قرار بده ... فقط خدا ...

یک شمش آهن را در نظر بگیرید که ارزش آن 5  دلار است

اگر از این شمش آهن در کوره آهنگری نعل اسب بسازید ارزش آن  10 دلار است

چنانچه همین شمش را به یک کارگاه سوزن سازی بدهیم بهای سوزن های ساخته شده به 3285 دلار بالغ میشود

ولی اگر این شمش را به یک کارخانه ساعت سازی بدهیم قیمت فنرهای ساعتی که نهایتا از آن ساخته میشود 250000 دلارخواهد شد

در واقع تفاوت ارزش ایجاد شده بین 5 دلار تا 250000 دلار است ..

شما با خودتان چه میکنید ؟؟

ازخودتان چه میسازید ؟؟

چه قدر به وجود و ارزشتان اضافه میشود ...

از حکیمی پرسیدند

چرا از کسی که اذییت میکنه انتقامی نمیگیری ؟؟

با خنده جواب داد

آیا حکیمانه است سگی را گازت گرفته را گاز بگیری

میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است

پرواز که کنی

آنجا میرسی که خودت میخواهی ..

پرتابت که کنند آنجا میروی که آنان میخواهند ..

پس پرواز را بیاموز >...

پرنده ای که پرواز را نیاموخته به قفس میگوید :  تقدیر ...

ماهی تو ی آکواریوم  میخواست یه چیزی بگه تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو  دهنش و نمیتونست بگه ...

دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم شروع کرد از خوشحالی بالا وپایین پریدن ... دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو

انقد بالا و پایین پرید خسته شد..خوابید ...نازی

دیدم تا خوابه بهترین موقع است بذارمش سرجاش ...

انداختم تو آکواریوم ولی همچنان چند روزه که خوابیده و بالا ی آب مونده ..

این رفتار بعضی از ماها با آدمای اطرافمونه ... کارهایی میکنیم که فکر میکنیم به صلاحشونه ولی بدترین ضربه ها رو

بهشون میزنیم ...مواظب رفتارمون باشیم ..

خسرو شکیبایی .. روحش شاد ..

تو جلسه خانمها خانم روضه خون رو به بقیه کرد و گفت :

خانمهای عزیز به شوهراتون حق ازدواج مجدد بدید تا به گناه آلوده نش ..

همین نصحیت کافی بود که یه خانوم بلند بشه و بره در گوش خانم جلسه ای بگه : خدا اموات شما رو بیامرزه

که بااین  حرفت راحتم کردی ، مونده بودم چه جوری بهت بگم من زن دوم شوهرتون هستم ...

خانم روضه خون از حال رفت و بیهوش شد ...

خلاصه با کلی آب پاشیدن رو صورتش و ماساژ قلبی به هوش اومد ..

خانومه بهش گفت : اگر خودت به حرفات اعتقاد نداری و پایبند نیستی الکی مردم و نصیحت نکن

من خودم شوهر دارم فقط میخواستم بدونم خودت به حرفهایی که میزنی ایمانی داری وعمل میکنی یا نه ؟؟؟