مرد چشم و گوش بسته، مشکلاتش کمتر است
شاه بزدل، احتمال کیش و ماتش کمتر است!
خوش به حالش! وصف گیسوی تو را نشنیده استهرکه با دیوان حافظ، ارتباطش کمتر است!
لرزه بر پایش نمی افتد به هنگام وداعمطمئنا، مصرف چایی نباتش کمتر است!
با زبان شاعران شهر خود بیگانه استآب با بنزین که باشد، اختلاطش کمتر است!
جایگاه ویژه در دوزخ ندارد مثل مااحتمال گیر کردن در صراطش کمتر است!
یار ما زیباتر از امثال حورالعین اوستگرچه از فهمیدن حرفم سواتَ!ش کمتر است !
" سید ایمان زعفرانچی "
چون شیر عاشقی که به آهوی پُر غرور
من عاشقم به دیدنت از تپه های دور
من تشنه ام به رد شدنت از قلمرو ام
آهو بیا و رد شو از این دشت سوت و کور
رد شو که شهر گل بدهد زیر ردِّ پات
اردیبهشت هدیه بده ضمنِ هر عبور
آواره ی نجابت چشمان شرجی ات
توریست های نقشه به دست بلوند و بور
هرگاه حین گپ زدنت خنده می کنی
انگار "ذوالفنون" زده از "اصفهان" به "شور"
دردی دوا نمی کند از من ترانه هام
من آرزوی وصل تو را می برم به گور
مرجان ببخش "داش آکلت" رفت و دم نزد
از آنچه رفت بر سر این دل، دل صبور
تعریف کردم از تو، تو را چشم می زنند
هان! ای غزل بسوز که چشم حسود کور ..
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر
رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"
خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...
====
حامد عسگری
هرچه با تنهایی من آشنا تر می شوی
دیرتر سر میزنی و بی وفا تر می شوی
هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی
من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی
مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی
عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب
می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی
یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار من ابری نیا... تر میشوی
حامد عسکری
تا آخر عمر
درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی
مقایسه تو را
از پا در خواهد آورد
من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
تو
دیگر
خوب نخواهی شد
افشین یداللهی