محبوب من
ما که توقع نداشتیم این دنیا ما را ناز کند، یا گرم در آغوش بگیرد
فقط توقع بود که این قدر جگرمان را نسوزاند!
محبوب من!
عدالت یعنی هرچیزی، هرکسی، سرجای خودش باشد
عدل این است که شما دردل ما باشید...
| محمد صالح علاء |
بوی موهات زیر بارون ، بوی گندم زار نمناک
بوی سبزه زار خیس ، بوی خیس تن خاک
جاده های مهربونی، رگای آبی دستات
غم بارون غروب ، ته چشمات تو صدات
قلب تو شهر گل یاس
دست تو بازار خوبی
اشک تو بارون روی مرمر دیوار خوبی
ای گل آلوده گل من
ای تن آلوده دل پاک
دل تو قبله این دل
تن تو ارزونی خاک
تن تو ارزونی خاک
................................................................
غ . ن : این آهنگای بدون تاریخ مصرف آهنگ نوجوونی و جوونی من ، عجیب میچسبه این روزای بارونی عجیب.. صدای غمگین ستار با اون آهنگ بی نظیر میبره منو به اون دور دورا خیلی دور ... روزایی ابری و مه گرفته
فکر می کردم
در این ظهر تابستانی
همان تاپ سفیدت را
که مثل تکه ای ابر می نشیند
بر نیم تنه ی آفتاب
بر تن کرده باشی
اما تو باز هم
غافلگیرم کرده ای
با این ساتن نازک قرمز
و چند تشبیه دست اول را روی دستم گذاشته ای
من را به شب عید می بری
به ماهی سرخ سه دمی که در تنگی بلور می رقصد
به عصر ولنتاین وشاخه رزی فرانسوی که فروشنده قیمتش را بالا برده
آری
تنها تو می توانی
اینگونه در شعرهای من
دو فرهنگ را به زیبایی به هم گره زنی!
| محسن حسینخانی |
نازنینم !
دوست داشتم برایت بنویسم دلت را به هیچ چیزی خوش نکن...نمیتوانم...
معتقدم به دلخوشیهای کوچک که لحظههای بزرگ را میسازند.
دوست داشتم بنویسم دل به هیچکس نده. دوست داشته باش ولی عاشق نشو...نمیتوانم...
خوب میدانم زندگی با عشق سخت است، بدونِ عشق سخت تر!
دوست داشتم بنویسم بی تفاوت باش، بی خیال، به هیچ چیزی در دنیا فکر نکن...جراتش را ندارم...ا
گر همین یک کار را هم نکنیم. اگر با خودمان خلوت نکنیم. اگر گهگاهی افکار و تخیلاتِ خود را به مبارزه نکشیم، پس باید چه کنیم ؟ با جای خالی کسی که بی هیچ قضاوتی به حرفهایمان گوش میکرد، چه باید بکنیم ؟
نازنینم!
اگر زمانی دوباره عاشق شدی، اگر ترکت کردند، اگر در همین لحظه که این ها را میخوانی تنها هستی، میتوانی غصه بخوری، گریه کن، رنج ببر، فریاد بزن، سکوت کن، خودخوری کن، از آدمها نفرت داشته باش...ولی همزمان از همه ی اینها لذت ببر...شادمان باش که عشق را تجربه کردهای ...حتی برای مدتی کوتاه.
به خاطر بسپار، در دنیای آشفته ی دوست داشتنها و عاشق شدنها، کمتر کسی میداند که ارزشِ یک رابطه به عمق آن است نه به طولِ آن!
| نیکی فیروز کوهی |
نازنینم !
دوست داشتم برایت بنویسم دلت را به هیچ چیزی خوش نکن...نمیتوانم...
معتقدم به دلخوشیهای کوچک که لحظههای بزرگ را میسازند.
دوست داشتم بنویسم دل به هیچکس نده. دوست داشته باش ولی عاشق نشو...نمیتوانم...
خوب میدانم زندگی با عشق سخت است، بدونِ عشق سخت تر!
دوست داشتم بنویسم بی تفاوت باش، بی خیال، به هیچ چیزی در دنیا فکر نکن...جراتش را ندارم...ا
اگر همین یک کار را هم نکنیم. اگر با خودمان خلوت نکنیم. اگر گهگاهی افکار و تخیلاتِ خود را به مبارزه نکشیم، پس باید چه کنیم ؟ با جای خالی کسی که بی هیچ قضاوتی به حرفهایمان گوش میکرد، چه باید بکنیم ؟
نازنینم!
اگر زمانی دوباره عاشق شدی، اگر ترکت کردند، اگر در همین لحظه که این ها را میخوانی تنها هستی، میتوانی غصه بخوری، گریه کن، رنج ببر، فریاد بزن، سکوت کن، خودخوری کن، از آدمها نفرت داشته باش...ولی همزمان از همه ی اینها لذت ببر...شادمان باش که عشق را تجربه کردهای ...حتی برای مدتی کوتاه.
به خاطر بسپار، در دنیای آشفته ی دوست داشتنها و عاشق شدنها، کمتر کسی میداند که ارزشِ یک رابطه به عمق آن است نه به طولِ آن!
| نیکی فیروز کوهی |