کاش هرگز تورا نمی دیدم
این جهان بی بهانه هم غم داشت
زندگی بی تو هم مرا می کشت
این جهنم فقط تورا کم داشت...
نیمه شب شد، هنوز بیدارم
تا تو را در خودم مچاله کنم
به خدایی که نیست زخمی را...
که به قلبم زدی حواله کنم
قبل تو، من پرنده ای بودم
آسمان می چکید از بالم...
بعد تو، آرزوی کوچکی ام:
"کاش چیزی بپرسد از حالم"
بغض هایم چرا نمی شکنند
در عزای هرآنچه سوزی من؟!
باز در حال دوره ات هستند
خاطرات شبانه روزی من...
عطر آغوش زیر باران را...
روی موج صدات خوابیدن
با تو در کوچه گریه کردن را...
با تو یک خواب مشترک دیدن
رفته ای ماه دیگران بشوی
بدنم مثل قبرها سرد است
فکر کن من چقدر غمگینم
عشق تنها دلیل این درد است
نیمه های شب است و بیدارم
نیمه های شب است و خوابیدی
کاش هرگز تورا نمی دیدم
کاش هرگز مرا نمیدیدی
| اهورا فروزان |