سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از توحید و عدل پرسیدند ، فرمود : ] توحید آن است که او را به وهم در نیارى و عدل آنست که او را بدانچه درخور نیست متّهم ندارى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :178
بازدید دیروز :185
کل بازدید :801463
تعداد کل یاداشته ها : 6096
103/2/30
4:42 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17]
لوگوی دوستان
 

شما مردها هیچگاه نمی توانید هیچ زنی را بفهمید! اینها دیوانه بازی های خودمان نیست، اینها طبیعت و آفرینشِ ماست!

خیال نکنید خودمان خیلی خوشحالیم از این حال هایمان...!

ولی لااقل اگر نمی فهمید نقدش هم نکنید!

طبیعت را که نمیشود نقد کرد!

در تمام زنانِ عالم حسی هست که وقتی تنها می شوند، وقتی تنهایشان می گذارید، دلشان می خواهد موهای سرشان را از ته بتراشند!

ما نمی دانیم این کشش چرا هست، اما هست! 99 درصدمان جسارتش را نداریم اما همان یک درصدی که جسارتش را دارند را تحسین می کنیم و می فهمیمشان!

این کششِ شدید و عجیب و بی دلیل را همه ی زن ها تجربه کرده اند حتی اگر به آن اقرار نکنند!

 دیوانه بازی نیست، لجبازی نیست، خودآزاری نیست... یکجور سوگواری زنانه ی عاشقانه است!

مهدیه لطیفی


  
  

اعتراف میکنم

 *من یک زن پر حاشیه هستم*

  و در تمام حاشیه هایم

  یک فاجعه نفس گیر است

   ک 

  تویی …

 باید کمی از حواشی ام را سامان دهم

  تا نفسی تازه کنم.


  
  

انواع بیشعورها:

بیشعورهای اجتماعی، تجاری، مدنی، مقدس مآب، عرفان باز، دیوان سالار، بیچاره، شاکی

 

مراحل درمان بیشعوری:

مرحله ی نخست پذیرفتن بیشعور بودن است که هیچ کس به اندازه ی یک بیشعور از این مرحله واهمه نخواهد داشت/ مرحله ی دوم جستجو در زندگی و پی بردن به پوچی شخصیتی (بیرون کشیدگی)/ مرحله ی سوم پشیمانی/ مرحله ی چهارم بازتولید یعنی جایگزینی صفات قبلی با پسندیده ی انسانی (بادیگران همکاری کند، قدرت را تقسیم کند، از پیروزی های دیگران شادمان شود، مسئولیت اشتباهات خود را به گردن بگیرد، به دیگران اعتماد کند، اجازه دهد دیگران عقاید خود را داشته باشند، دلسوزی کند و ... ) و این مرحله هیچ گاه پایان نمی پذیرد.

 

سخن پایانی:

واقعیت تلخ آن است که بوی گند بیشعوری از سراسر دنیای ما به مشام می رسد و اگر برای زدودن آن کاری نکنیم به فاجعه خواهد انجامید. فاجعه وقتی است که دیگر این بو را از فرط تکرار و عادت احساس نکنیم.

بویی حس نمی کنید؟

 

 

پی نوشت:

همونطور که قبلا هم اشاره کردم، شدیدا اعتقاد دارم که شعور بزرگترین نقش رو تو انسان بودن و زندگی ما داره، و خوندن این کتاب رو به همه توصیه میکنم، خیلی خوبه که موقع مطالعه ی اون از خودمون بپرسیم: چقدر به این صفات نزدیکیم؟ چقدر واقعیت رو انکار میکنیم و چه اندازه از اشتباهاتمون گریزونیم؟ چقدر از راه رو اشتباه رفتیم؟ چند نفر در اطرافمون میشناسیم که این مشکل رو دارن و از سروکله زدن با اونها خسته شدیم؟ چقدر از این درد ضربه خوردیم یا حتی چقدر با اون به دیگران ضربه زدیم؟ چطور میتونیم به خودمون یا دیگری کمک کنیم؟

 

چقدر این کتاب و دوست دارم ... باید بارها و بارها اونو خوند نمیدونم چرا تو ایران اجازه چاپ نگرفته ... نمیتونم درک کنم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 


95/5/14::: 10:41 ص
نظر()
  
  

خصوصیات مشترک بیشعورها:

خود پسندی فجیع، نفرت انگیزی بی حد، خیرخواهی متکبرانه، ضمیر ناخودآگاه غیرقابل نفوذ، کسب قدرت با خوار و ضعیف کردن دیگران، امتناع از صفات اصلی انسانی، سواستفاده ی بی رحمانه از آدمهای ساده

 

قواعد نانوشته ی بیشعورها:

تمام مشکلات را دیگران به و جود آورده اند / نیازی به ریشه یابی و حل مشکلات نیست، فقط کسی را پیداکن که مشکلات را گردنش بیندازی/ تمام کاستیها و خطاها را میتوان در پشت نقابی از وقاحت و گستاخی پنهان کرد/ و ...

 

صفات بیشعورها به صورت کاملا خلاصه:

مراقبت خواهی: اعتقاد دارند که تمام آدمهای روی کره زمین وظیفه دارند که خواست های آنها رابرآورده کنند/ در کارهای دیگران دخالت میکنند/ از اینکه دیگران به فکر خودشان باشند ناراحت میشوند/ از مشکلات دیگران خوشحال میشوند چرا که در این مواقع توجیهی برای اشتباهات خود پیدا میکنند/ با دقت حواسشان هست که به دیگران بفهمانند که به آنها بدهکارند

اعتماد به نفس: از خود ممنون اند/ در هرکاری که حرفش به میان بیاید خبره اند/ به خودشان قبولانده اند که هرگز اشتباه نمیکنند

تهاجم: نسبت به همه چیز حالت تهاجمی دارند: وقتی احساس کنند تسلطشان بر دیگران کمتر شده/ وقتی از آنها انتقاد شود/ زمانی که مچشان را در هنگام خلاف کاری بگیرند

تعصب فکری: دغدغه های دائمی و مشغولیت های ذهنی خود را دارند: اطمینان از اینکه همیشه کسی هست که مشکلاتشان را گردن اون بیندازند و حتی یکی از دلایل اصلی ازدواج آنها هم همین است/ دشمنان و دوستانشان و اینکه چه میکنند/ حساب و کتاب بدهکاری دیگران به آنها/ اطمینان از اینکه مبادا آدم معمولی محسوب شوند

وقاحت: از نظر آدم بیشعور زندگی یعنی وقاحت و پررویی: هیچ گاه در صف نمی ایستند/ هیچ وقت خواهش نمیکنند و همیشه دستور میدهند /داد میزنند/ تازمانی که پاسخ حملاتشان را ندهید حمله میکنند/ دوست دارند همه کار را به اسم خودشان ثبت کنند

شادمانی و شوخ طبعی: بیشعورها میتوانند پوزخند و ریشخند بزنند/ به بدبختی دیگران بخندند/ وقتی که تیز بازی در می آورند در پوست خود نمیگنجند

انکار: آنها انکار را نوعی هنر میدانند و هرچیزی را تکذیب میکنند : معتقدند هیچ مشکلی ندارند/ هرگز اشتباه نمیکنند/ نیازی به پرهیز از تناقض در رفتار و دروغهایشان احساس نمیکنند

عشق: سراسر زندگی بیشعورها عشق است اما عشق به خودشان، موقعیتشان، ثروت، نظراتشان، تعصباتشان

ارتباط: بیشعورها عاشق حرف زدنند به خصوص در مورد خودشان و گاهی خودشان هم حرفهای خودشان را نمیفهمند/ آنها برای حفظ کردن خودشان، تخریب دیگران، برای مزه، برای عادت و ... دروغ میگویند

گوش دادن: آنها شنونده ی خوبی هستند چراکه در کشف نقطه ضعف ها و نقایص دوستان و همکاران و دشمنان خود مهارت دارند

اعتماد: تنها چیزی که میتوان در آن به بیشعورها اعتماد داشت دسیسه چینی و دروغگویی است

خشم: آنها اکثر اوقات خشمگین هستند: وقتی کسی تناقضاتشان را رو کند/ کسی نباشد اشتباهاتشان راگردن او بیندازند/ کسی بخواهد آنها را بابت اشتباهشان سرزنش کند

تناقض و معما: کارهایشان همیشه متناقض است: معمولا در همان حالتی که عهدشکنی میکننند و دروغ میگویند ادعای صداقت و تعهد دارند/ وقتی که تمام رشته هایتان را پنبه میکنند ادعا دارند که به خاطر خودتان بوده و ...

 


  
  

اپیدمولوژی بیشعوری نشان می دهد که افراد بسیاری در معرض ابتلا به بیماری بیشعوری قرار دارند. گروه کثیری از مردم به کارهایی مشغول اند که احتیاج به استعداد خاصی ندارد اصولاًهر کاری که با قانون است. به خصوص اگر با نظارت و اجبار همراه باشر خطر بیشعوری را در خود دارد.

 

نتایج تحقیقات گوناگون نشان می دهدکه بی شک در میان کسانی که مدرک دکتری روان شناسی دارند نیز تعداد زیادی بیشعور وجود دارد.

 

مانند بسیاری از بیماری ها، بیشعوری هم ممکن است به ارث برسد. بسیاری از بیشعورها این بیماری را از پدر یا مادرشان به ارث برده اند .

 

بیشتر بیشعورها را می توان از روی رفتار تهاجمی و اخلاق قلدر مآبانه شان شناخت. اگر با گردن کلفتی و ترساندن دیگران نتوانند کارشان را به انجام رسانند، حقه سوار می کنند یا قانون و مقررات را طوری انگولک می کنند تا نتیجه اش به نفع شان شود. مثل تمام اعتیاد ها، مساله ی انکار در بیشعوری هم مساله مهمی است. بیشعورها قبول نمی کنند که باید مسئولیت پذیر باشند و یا دست کم زیر حرفشان نزنند و حاضر به پذیرش اشکال و اشتباه در کارشان باشند.

 

بیشعورها قواعد نا نوشته ای دارند که بر طبق آن رفتار می کنند:

 

*- تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند .

 

*- اصلاً نیازی به ریشه یابی مشکلات نیست، فقط یکی را پیدا کن که تقصیر را گردنش بیندازی.

 

*- کم نیاور، تمام کاستی ها و خطاها را می توان در پشت نقابی از وقاحت و گستاخی پنهان کرد.

 

*- اگر از قانونی خسته شدی، مطابق نیازت یکی دیگر بساز، اما به محض آنکه به خواسته ات رسیدی آن را هم نقض کن.

 

بیشعورها کسانی اند که فکر می کنند قانون در رابطه با آن ها تعریف و معین می شود و آن ها تافته های جدا بافته ای اند که حق انجام هر کاری را که اراده کنند دارند. بیشعوری مرض وقاحت و سوء استفاده از دیگران است.

 

مشکل درمان بیشعوری آن است که آدم بیشعور معمولاً قبول نمی کند بیشعور است . اگر هم عاقبت قبول کند، باز هم تمایل دارد تقصیر آن را به گردن دیگران بیندازد.

 

از سوی دیگر، این بیماری به شدت واگیر دارد، تا آنجا که حتی ممکن است یک درمان گر قوی و با اراده، به راحتی تحت تاثیر استدلال ها و دفاعیات یک بیشعور قرار گیرد و تا آنجا پیش رود که بعد از مدتی او هم مثل بیشعورها رفتار کند!

 

نبایداز نامیدن بیشعورها به نام بیشعور شانه خالی کنیم، چرا که همین ملاحظات و تعارف هاست که باعث می شود بیشعورها بیشتر و بیشتر در بیشعوری شان غرق شوند.

خلاصه ای از کتاب بیشعوری ..

 

 


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ کجای مسیر باد ایستاده ای عزیز که بوی مهربانیت می آید.
+ در این هنگامه شب, با خود میاندیشم . در آن گوشه غمین شهر عزیز دلخسته ام, در آغوش کدامین راهزن غریبه اسراف میشوی در حالیکه من در این گوشه غمگین تر شهر , به ذره ذره ات محتاجم ...