تو فکر می کنی
این قرص های کوچک قادرند؟
قادرند قرص ماه را دوباره در چشمهای من زیبا کنند؟
و دنیا را که از چشمم افتاده
بردارند
و بگذارند سر جایش؟
((رویا شاه حسین زاده))
کاش بشود
بعد از نبودن هم
با هم بود ....
یا بارها به دنیا برگشت
هربار یکدیگر را دید
و جوری عاشق شد که انگار
بار اول است
((رویا شاه حسین زاده))
محبوب من از دوست داشتنم می ترسد
از داشتنم می ترسد
از نداشتنم هم می ترسد
بااینهمه اما مبادا گمان کنید مرد شجاعی نیست
وطنش بودم اگر بخاطر من می جنگید
و مادرش اگر
به خاطر من جان ...
من اما
هیچکسش نیستم
من
هیچکسش هستم .
((رویا شاه حسین زاده))
بیا
دست بیست سالگی ام را بگیر و
ازین قاب عکس
بیرون بکش
باهم فرار کنید
با هم فرار کنید
با هم فرار کنید
جایی که دست هیچ کس به شما نرسد
نه مرگ
نه زندگی
و نه حتی
من ...
((رویا شاه حسین زاده))
امشب اگر خوابم برد
بیدارم نکنید
اگر غرق شدم هم ...
من امشب انسان نیستم
قایقم...
قایقی که درست وسط سینه اش
سوراخ شده است.
((رویا شاه حسین زاده))