شب وقتی سرمو رو بالش میزارم میگم خدایا شکرت که تو رختخواب تمیز خودم تو خونه خودم که گرمه و نرمه خوابیدم .. خدایا الان میلیونها نفر تو تخت بیمارین و خواب ندارن ..میلیونها نفر تو دنیا تو بیمارستانن .. میلیونها نفر تو اتاق عملن .. میلیونها نفر دارن درد میشکن ... میلیونها نفر تو سردخونه ان و مهلتشون تموم شده و فردا قراره دفن میشن ..
ولی من اینجا تو خونه خودم سالم و سلامت کنار عزیزانم که سلامتن خوابیدم .. خدایا میلیاردها مرتبه شکرت ...
صبح از خواب پا میشم .. چشامو که باز میکنم اولین کلمه ای که به ذهنم میاد خدایا شکرته .. یعنی امروز و هم به من هدیه دادی و مهلت دادی که نفس بکشم که عزیزانمو داشته باشم .. وقتی پا میشم از تختم خدارو شکر میکنم که تن و بدنم سالمه و محتاج کسی نیستم .. میلیونها نفر تو دنیا ویلچر نشین هستن و اول صبح منتظرن که کسی بیاد و اولین احتیاجات صبح شونو انجام بده .. خدایا میلیاردها مرتبه شکرت ..
شیر آب و باز میکنم تا دست و صورتمو بشورم.. آب زلال و پاک از شیر آب میاد ..
همین که آب قطع نیست و براحتی این مهمترین اول صبحی و انجام میدم خدا رو شکر میکنم..
و یادم میفته میلیونها نفر تو جهان و همین مملکت خودم به آب پاک دسترسی ندارن .. به آب لوله کشی دسترسی ندارن و برای آوردن آب باید کیلومترها راه برن تا بتونن آب مورد نیازشون و تهیه کنن .
همین اواخر تو خبرها اومده بود که کشور خودمون تو سیستان و بلوچستان دخترک نه ساله معصوم و زیبایی که برای آوردن آب به برکه رفته بود دستش و تا کتف گاندو قطع کرده بود و این یعنی فاجعه که تو کشورم مردم سرزمینم برای ابتدایی ترین نیازشون این همه مشقت میکشن .. ا
اصلن زندگی بدون آب و نمیتونم تصور کنم .. علاوه بر آب که بزرگترین نعمت خداست به نظرم دسترسی به آب گرم هم خودش نعمت بزرگیه
وقتی هر روزدوش میگیرم وقطرات زلال و شفاف آن رو سر و وصورتم میریزه میلیاردها بار خدا رو شکر میکنم..
علاوه بر دسترسی به آب سالم و بهداشتی داشتن خود حمام هم موهبت کمی نیست ..
اینا رو میگم که منی که تو نوجوونی و جوونی آرزوی داشتن حمام تو خونه رو داشتم و با یه کتری آب تو روشویی موهای بلندمومیشتم درک میکنم ..
یعنی همین که اول صبحی شیرو باز میکنم همه این افکار میاد تو ذهنم که میتونست امروز با هراز اتفاق مثل ترکیدگی لوله تو مسیر آب قطع باشه و اول صبحمون خراب بشه ولی اینطور نشده و این یعنی خدایا شکرت ..
حاضر میشم و به خاطر لباسای گرمی که دارم شکر میکنم .. خونه م گرمه .. این یعنی گاز هست بخاریها روشنه .. خدایا شکرت ...
به بچه هام نگاه میکنم خدارو شکر سالم و سلامت تو جاشون خوابیدن .. فکرم از بابتشون راحته .. دیگه انقدر بزرگ شدن که نگران صبحانه شون نباشم ..خدایا شکرت..
گوشی و ورمیدارم و اولین اس ام اس واریزی حقوقه این ماه و می بینم .. این یعنی من شاغلم .. درآمد دارم .. محتاج هیچکس نیستم ..خدایا شکرت ..
درخونه و که باز میکنم .. رفتگر محله با اون لباس نارنجی قشنگش داره کوچه رو جاری میکنه .. این یعنی یک نفر حداقل یکی دو ساعت قبل از من از خواب بیدار شده تا کوچه ای که من در اون زندگی میکنم تمیز باشه .. تصور اینکه دو روز فقط نباشن و کوچه و زباله ورمیداره تکونم میده .. خدایا شکرت .. به خاطر رفتگر محله ایشالا همیشه تنش سالم باشه و دلش خوش ..دستش درد نکنه ..
سمت وسیله نقلیه ام میرم .. خدایا شکرت که مجبور نیستم تو سرما منتظر تاکسی و اتوبوس باشم .. و راحت سوار ماشین خودم میشم .. با یه استارت روشن میشه خدایا شکرت میشد به هزار و یک دلیل
و یه نقص فنی کوچولو این اتفاق نیفته ...رادیو و روشن میکنم و با صدای گرم مجری رادیو جوان که باانرژی صبح بخیر میگه راهی محل کارم میشم.. تو ماشین گرم و نرم و تمیزم ...خدایا شکرت .. همه اینا روزی آرزوم بودن و من گاهی چقدر ناشکرم ...
پشت اولین چراغ قرمز وای میایستم و بابت بودن همین چراغ راهنما که ماشینا تو تقاطع با نظم و ترتیب میرن وهرج و مرج نیست و بودن پلیس و امنیتی که هست خدایا شکرت ...
جلوی مغازه نونوایی همیشگی ترمز میکنم .. ا ز ماشین پیاده میشم .. خدایا شکرت آقای نونوا مثل همیشه چند ساعت قبل از من از رختخواب گرم و نرمش بلند شده تنور و روشن کرده ..آرد و خمیر کرده
و نون تازه آماده کرده تا من برای صبحانه نون گرم داشته باشم .. دستش درد نکنه .. ایشالا تنش سلامت باشه ودلش خوش .. خدایا شکرت
تو آرامش به محل کارم میرسم ... اداره گرمه .. این یعنی اینکه من کار دارم .. چیزی که میلیونها نفر و( حتی خودم یه مدتی) تو دنیا حسرتشو میکشن و خدایا شکرت .. خدایا بابت رزق و روزی بی منتی که داده ای
که محتاج کسی غیر خودت نباشم شکرت ..
تو دستگاه حضور و غیاب اعلام حضور میکنم و کیفمو میزارم و میرم پیاده روی اول صبحی ...این هم جای شکر داره که محوطه ای هست که بدون اینکه کسی گیر بده میشه تا ساعت 8 صبح تو این سرمای ملس پاییزی پیادروی کرد .. بابت پاهای سالمم که وزن بدنمو به راحتی میکشن خدا رو شکر میکنم ...
بر میگردم تو اتاقم .. چای تو اداره آماده است این یعنی سرایدار یک ساعت قبل از من اومده سماور و روشن کرده و چای تازه دم کرده .. بوی عطر چای تو سینی و چای آماده روی میزم ... ایشالا تن و دلش سالم باشه ..خدایا شکرت ..
این یه روز خیلی خیلی معمولیه... که اگه به جزئیات همیشگیش که اگه یکیشون فقط یکیشون نباشه اون روزمون خراب میشه فکر کنیم و هی نق نزنیم و الکی با خودمون و زندگی نجنگیم میبینیم که
چقدر خوشبخت و شادیم و با کوچکترین داشته مونم میتونیم شاد و سرخوش باشیم ولی اغلب با بهانه های الکی دنیا رو واسه خودمون واطرافیانمون زهر میکنیم ..
خدایا نعمت شکر گزاریتو ازم نگیر ...
خدایا شکرت بابت همه روزهای معمولی که نعمتهاتو نمیدیدم و با هزارو یک بهانه الکی نق میزدم ..همه روزای معمولی که تو نزاشتی اتفاق بدی تو زندگیم باشه و لی من ناشکرت بودم ..
وقتی یکی زنگ میزنه میگه چه خبر ؟؟بی حوصله نگیم ...هیچی ..سلامتی ... یعنی چی هیچی سلامتی؟؟ ... همین کلمه سلامتی یعنی بزرگترین خبر
دنیا ..بگو خدا رو شکر امروز سالمم سلامتم ...عزیزانم سالمه .. بیمارستان نیستم ... مطب دکترا آواره نیستم ...
که اغلب نه ، همیشه غافلیم .. که اگه یه روز فقط یه روز مریض باشیم تازه میفهیمیم چی بوده و چه نعمتیه .. که با یه سردرد ساده همه روزمون تلخ میشه ...
خدایا شکرت .. میلیاردها مرتبه شکرت واسه همین نعمتهای کوجولو که انقد زیادن که نادیده میگیرمشون ...
از امروز به همین جزئیات کوچیک توجه کنیم .. و بابت هرکدومشون خدارو شکر کنیم ..
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند ...
لی لی
...................................................................
د . ن : هر وقت که حالم خیلی بده .. معمول هر دو سه ماه یه بار اینجوری میشم.. تو ذهن و روحم جنگه ... انقدر انرژی ازم میگیره انقدر ضعف دارم که انگار یه عمل جراحی سخت و پشت سر گذاشتم همونقدر ضعیف و بیحال و بی انرژی و سرد و یخ و بیروح ...
این سه روز اخیر بی خوابی و نبرد تن به تن من و گودی انقد انرژی ازم گرفته که انگار از یه جنگ صد ساله برگشتم خونین و مالین
.. دیروز عصر تو حالت جنینی ومچاله افتادم تو تخت ، بعد از سه روز متوالی بی خوابی سه ساعت تمام خوابیدم .. 7 بیدار که شدم .. خدا رو شکر کردم بابت
شنیدن صدات ..
بعد ا ز مدتها یه کم انرژی برگشت با اینکه اصلن حال نداشتم ولی به خاطر بچه ها که با این تن خسته م .. کیک درست کردم ... سیب زمینی تنوری با کره تو فر گذاشتم که بچه ها دوست
دارن واسه شام یه کاسه بزرگ انا ر دون کردم .. دوش گرفتم و سر نماز بودم که بچه ها اومدن ... در و که وا کردن کوچیکه گفت ..آخ جون بوی کیک .. بوی سیب زمینی تنوری
این یعنی مامان جون حالش خوبه ..!! یه لحظه چشام پره اشگ شد الهی فداتون بشم که شمار م اذیت میکنم .. همه رو اذیت میکنم ... همه عزیزانمو .. خودمو بدتر
که از درون تکه پاره ام ... خدایا خودت از درونم خبر داری .. که چگونه شرحه شرحه ام ...
این سه روز انقدر حالم بد بود مخصوصا پنج شنبه و جمعه که ناراحتیمو بهشون انتقال میدم و اونام درد میکشن...
... خدایا تنهام نزار ...