هر چه بجز خیالِ او
قصدِ حریمِ دل کند
در نگشایمش به رو
از درِ دل برانمش ...
مولانا
.....................................
هر چه کنم نمی شود
تا بروی تو از دلم
از تو فرار می کنم
باز توئی مقابلم ...
طارق خراسانی
..............................
زخمی که من برداشتم ، فهمیدنش سخت است
سخت است حتی لحظه ای هم جایِ من باشی
توی دلم هر روز و هر شب رخت می شویند
باید برای درکِ این دلشوره زن باشی
با من دو روحِ بی قرار انگار در جنگ اند
سخت است با تنهایی ات در یک بدن باشی
لیلا عبدی
چه کنم
با چه کنم هایِ دلِ بی هدفم ؟
فاضل نظری
...........................................
دلم بدونِ تو غمگین و با تو افسرده ست
چه کرده ای که ز بود و نبودت آزرده ست
به عکس های خودم خیره ام ، کدام منم ؟
زمانه خاطره های مرا کجا برده ست ؟
فاضل نظری
......................................
یک سینه حرف هست
ولی
نقطه چین بس است !
...
...
...
حامد عسگری
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم
به غواصان بگو کافی ست هر چه بی سبب گشتند
در این دریای طوفان دیده مرجانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر ، ای یاقوت بی قیمت !
که غیر از مرگ گردنبد ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد ؟
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
- فاضل نظری -
این روزا این روزا فقط شعر فقط شعر کمی آرومم میکنه .....
شانه ات را دیر آوردی ،
سَرَم را
بـ ـ ـ ـــاد ... برد ...
حامد عسگری
.................................
دلتنگی ام
بزرگ تر از
گریه کردن است !
سید مهدی موسوی
............................
می دانم خدایان
انسان را
بدل به شیئی می کنند
بی آن که روح را از او برگیرند
تو نیز بدل به سنگی شده ای در درون من
تا اندوه را جادوانه سازی ...
- آنا آخماتووا -
