یک روز فردی قدم به زندگیتان خواهد گذاشت
و شما را متوجه خواهد کرد که چرا هرگز با هیچکس دیگری دوام نیاوردید...!
سهگانهی نیویورک
در لطیفه ای از جمهوری دمکراتیک آلمان سابق یک کارگر آلمانی کاری در سیبری پیدا میکند.
او میداند که سانسور چی ها همه نامه ها را میخوانند. به دوستانش میگوید:
بیایید یک رمز تعیین کنیم؛ اگر نامه ای که از طرف من دریافت میکنید با مرکب آبی معمولی نوشته شده باشد,
بدانید که هرچه نوشته ام درست است, اگر با مرکب قرمز نوشته شده باشد, سراپا دروغ است.
یک ماه بعد دوستاتش اولین نامه را که با خودکار آبی نوشته شده بود دریافت میکنند:
اینجا همه چیز عالی است, مغازه ها پر, غذا فراوان, آپارتمانهای بزرگ و گرم و نرم, سینماها فیلم های غربی
نمایش می دهند و تا بخواهی دختران زیبای مشتاق دوستی, تنها چیزی که نمیتوان پیدا کرد مرکب قرمز
است...!
اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغوش کشیم،
از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست...!
از کتاب :وقتی نیچه گریست
بیشتر مردم خوبند به شرط این که بدانیم روابط خود را با آنها چگونه تنظیم کنیم...!
... وقتی حرف می زنیم، بیشتر میخواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را. کسی که قانع شده باشد، کسی که به اندیشه های خود ایمان داشته باشد، اصلا حرف نمی زند...!
برگزیده ای از کتاب یادداشتهای شهر شلوغ
یکی از احمقانه ترین فرمول های روانشناسی جدید این است که می گویند: علت میخواری معتادان این است
که نمی توانند خود را با واقعیات سازگار کنند.
خب آخر کسی که بتواند خود را با واقعیات سازگار کند که یک بی درد الدنگ است...!
برگزیده ای از کتاب خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری | مترجم