مرا بی هوا نبوس!
دیوانه...
قلبم فرو می ریزد
مگر نمی دانی
شکوفه های بهاری
با هر نسیم کوچکی
می افتند
به زیر پای درخت...
اینطور ویرانگر
مرا نبوس!
| علیرضا اسفندیاری |
دلبستگی ربط عجیبی با آدم های بلاتکلیف دارد...
مینشینی و میگذاری یک آدم طول و عرض علاقه ات را بارها برود و برگردد
گاهی با وعده های شیرین
گاهی با دروغ های شاخدار
گاهی با توهین و تمسخر
گاهی حتی با خواهش...
جاپای بلاتکلیفی اش مسیر لطیف علاقه ات را سخت و ناهموار می کند...
یکروز خسته می شود و بی هیچ توضیح مشخصی میرود؛
آنروز به طرز وحشتناکی احساس حماقت می کنی
برای روزهایی که نشستی و تماشا کردی...
| پریسا زابلی پور |
ر جدایی
گلوله ای سربی شلیک می شود
اسلحه را اویی که رفته است می برد ؛
گلوله اما
تا عمر هست
در گلوی اویی که مانده است
می ماند
و با هر دوستت دارمی
که می شنود
می ترکد
بی خونریزی !
| مهدی صادقی |
حسودم
به انگشتهایت
وقتی موهایت را مرتب میکنند
حسودم
به چشمهایت
وقتی تو را در آینه میبینند
و حسودم
به زنی که رد شدن از لنزهای رنگیاش
رنگ پیراهنت را عوض میکند
چه کار کنم؟
من زنِ روشنفکری نیستم
انسانی غارنشینم
که قلبم هنوز در سرم میتپد
که بادی که پنجرههای خانهام را به هم میکوبد
روزی اگر موهای دیگری را پریشان کرده باشد چه؟
و بارانی که باریده و نباریده تورا یادم میآورد،
روزی اگر دیگری را یادت بیاورد چه؟
حسودم
و هی میترسم از تو
از خودم
از او
میترسم و هی شمارهات را میگیرم
و صدای زنی ناشناس
که شاید عطر تو از گلهای پیراهنش میچکد
که شاید بوی تو از انگشتانش میچکد
که شاید حروف نام تو از لبانش میچکد
هر لحظه از دسترسم دورترت میکند
تو دور میشوی
من فرو میروم در غار تنهاییام
کنار وهمِ خفاشی که این روزها
دنیایم را وارونه کردهست ...
| لیلا کردبچه |