سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان، حاکم بر مردم اند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :332
بازدید دیروز :938
کل بازدید :828182
تعداد کل یاداشته ها : 6111
103/9/5
12:33 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

که اینچونین است محبوبم!

در شهر من، باران

شهر تو سرد و پوشیده از برف

گویی آسمان...

پیام‌بَر حرف های ماست به یکدیگر!


ولی تو خوب گوش کن!

هر قطره

واژه ای ست بریده از گلویم

که از بخار رمیده در سرمایی استخوان شکن

به شکل ابرهایی سرگردان

تو را صدا میزنند


عزیزترینم!

در بخار آخری که از پنجره ی اتاق

به بیرون دمیدم

جمله ای بود وصف ناپذیر !

و تو آن را سحرگاهان

به هنگامه ی نوازش ابرها و خورشید

در شمایل رنگین‌ کمانی شکوهمند

خواهی دید...


| حمید جدیدی |




  
  

ماجرا خیلی ساده بود

من فقط رفتم تا عطر بخرم

آقای فروشنده بدون اینکه سوالی بپرسد رفت و شیشه ی عطری آورد.

هنوز سلام هم نکرده بودم که یک ژست فرانسوی گرفت و گفت..s

 این عطر خیلی به شما می آید!

بو کردم و دیدم بله همان قبلی ست.

گفتم نه ...

اشتباه میکنید

این عطر اصلا به من نمی آید!

لطفا عوضش کنید.

شیرین باشد و خنک!

با تعجب رفت و عطر دیگری آورد و بدون اینکه بو کنم گفتم همین خوب است.

موقع رفتن گفت ببخشید:

اما سلیقه ی همراهتون بهتر بود، عطر قبلی رو میگم.

خندیدم و زدم بیرون.

درست میگفت بنده ی خدا...

اما آن عطر قبلی به من نه! به تو می آمد.

به تو می آمد وقتی سرت را روی شانه ام می ذاشتی...

اصلا ولش کن

من فقط آمده بودم این عطر را عوض کنم.


مثل چند روز قبل که مدل موهایم را عوض کردم!

یا هفته ی پیش که نحوه ی خندیدنم را!

یا ماه قبل که طرز نگاه کردنم را!


من همه ی چیزهایی که دلت را میبرد، همه ی آن چیزهایی که به تو می آمد را عوض کردم.

شاید فردا نوبت خانه و پس فردا شهرم بشود.

نمیدانم

اما بگو ببینم تو قرار است تا کی همراهم باشی؟!

کم کم دارم خودم را هم عوض میکنم.

تو چرا نمیروی از من!؟

هیچ فکر کردی که میتوانستم بروم از یک عطر فروشی دیگر عطر بخرم؟!

اصلا چرا رفتم اینجا هر چند میدانستم من را میشناسد و امکان دارد این حرف ها بزند.

هر چند میدانستم اما رفتم

میدانی.... .

خودزنی فقط این نیست که

چاقو برداری و بیفتی به جانت

یا خودت را به در دیوار بزنی

یا چه میدانم

با سر بروی توی شیشه!

گاهی گوش دادن یک آهنگ

پیاده روی در یک خیابان

یا همین ماجرای ساده ی خریدن عطر

از خودزنی هم خود زنی تر است.

تو چرا نمیروی از من لامصب؟!


| علی سلطانی |

.................................................

پ .  ن :   این تکیه کلام های لعنتی تو  کی از من میره ؟؟؟ کی لامصب ... فکر کنم بعد از مرگمم اگه کسی از جلوی مزارم رد بشه .. این تکیه کلامها رو بگه خاک من تکون بخوره ... حتما ..




  
  

هیچگاه کسی را معطل دوست داشتن های دمِ دستی خود نکنید!

اگر فکر میکنید عاشق کسی هستید باید تا اخرین لحظه ی زندگیتان را با او تصور کرده باشید ، 

باید لحظه هایتان از نفس های او بویِ سیب گرفته باشد ،

باید به خاطرِ او شب و روزتان بهم بخورد، 

باید هیچکس را جز او نبینید .. 

اگر اینگونه نبودید،او و خودتان را معطلِ عشق نکنید!


این احساسات گذرا،اسمَش عشق نیست ..

اگر عشق را نمیفهمید،عاشقی نکنید ..!

که عشق همان حسی ست که با تصاحب روح می آید و با کندنِ جان می رود...


| رقیه رستمی |


  
  

اصلا تو می دانی دوست داشتن یعنی چه؟

تا به حال ساعتِ چهارِ صبح گریه کرده ای؟

آخرین باری که گفتی دوستت دارم؛

عصرِ کدام پادشاه بود؟


تا به حال همه چیزت را باخته ای

طوری که غرورِ بی جانت، آخرین دارایی ات شود؟

یا فقط برای این بخوابی که فراموش کنی؟

بیدار شوی که شاید فراموش کرده باشی؟

بهتر است بیشتر از این

درموردِ بدیهیات بحث نکنیم.


خوب می دانم وقتی فاصله ها را برداری

مثلِ همیشه همه ی دنیا

تسلیمِ زیبایی ات می شوند

من می مانم تک و تنها

کمی هم ته مانده ی یک غرورِ بلند بالا

در هر حال، هر کس برای خود اصولی دارد

گاهی غرور، تنها داراییِ یک نفر است، حتی اگر بمیرد.


| بهنود فرازمند |

..........................................................

پ .ن : غرور بی جان و مرده ام را سالهاست که بر شانه شکسته میکشم  .. دیگر توانی برایم نمانده ... تنها ظاهرم را حفظ میکنم برای آنهایی که هنوز به بودنم نیاز دارند ..

آنقدر از درون بی صدا شکسته ام  که با اندکی تلنگر فرو میریزم ...

اصلا تو میدانی ؟ برای همچون منی .. نیامدن به مراسم عزای .... یعنی چه ؟ میتوانی بفهمی وقتی همه سر مزارند و  از فاصله 100 متری منتظری تاهمه بروند و تو نزدیک مزار بشوی ؟ یعنی چه ؟ ... اینکه روز چهلم وقتی همه ...... من سر مزار تک و تنها ... یعنی چه ؟؟؟؟؟ ایکاش میفهمیدی  ایکاش ...


  
  

هر روز عمرم از دیروز بدتره

عمری که هر نفس بی غم نمی گذره


دلگیر و خسته ام بی روح ساکتم

نبضم نمی زنه پلکم نمی پره


می دونم امشبم از خواب می پرم

از گریه تا سحر خوابم نمی بره


این زنده موندنه بازنده موندنه

بی دوست زندگی مرگ از تو بهتره


اون روبرو داره پرواز می کنه

می بینمش هنوز از پشت پنجره


هی دست تکون می دم هی داد می زنم

اون سنگدل ولی هم کوره هم کره


حتی اگه من از این عشق بگذرم

قلب شکستم از حقش نمی گذره


دوران گیجی و سرگیجگیت گذشت

محکم بشین دلم این دور آخره


| حسین غیاثی |


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >