سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ یهودیى او را گفت پیامبر خود را به خاک نسپرده درباره‏اش خلاف ورزیدید . امام فرمود : ] ما در باره آنچه از او رسیده خلاف ورزیدیم نه درباره او ، لیکن شما پایتان را از ترى دریا خشک نگردیده پیامبر خود را گفتید « براى ما خدایى بساز چنانکه ایشان را خدایان است ، و او گفت شما مردمى نادانید » . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :67
کل بازدید :833646
تعداد کل یاداشته ها : 6111
103/9/22
12:51 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

اگر یک جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند شوید.

اگر دو جلد کتاب بخوانید حتما به کتاب خواندن علاقه مند می شوید.

اگر سه جلد کتاب بخوانید به فکر فرو می روید.

اگر چهار جلد کتاب بخوانید در خلوت با خودتان حرف می زنید.

اگر پنج جلد کتاب بخوانید سیاهی ها را سفید و سفیدی ها را سیاه می بینید.

اگر شش جلد کتاب بخوانید نسبت به خیلی عقاید و نظرات بی باور میشوید و به توده های مردم و باورهایشان خشم می گیرید.

اگر هفت جلد کتاب بخوانید کم کم عقاید و نظرات جدید پیدا می کنید.

اگر هشت جلد کتاب بخوانید در مورد عقاید جدیدتان با دیگران بحث می کنید.

اگر نه جلد کتاب بخوانید در بحث ها یتان کار به مجادله می کشد.

اگر ده جلد کتاب بخوانید کم کم یاد می گیرید که با کسانی که کمتر از ده جلد کتاب خوانده اند بحث نکنید.

اگر صد جلد کتاب بخوانید دیگر با کسی بحث نمی کنید و سکوت پیشه می گیرید.

اگر هزار جلد کتاب بخوانید آن وقت است که یاد گرفته اید دیگر تحت تاثیر مکتوبات قرار نگیرید و با مهربانی در کنار دیگر مردمان زندگی می کنید و اگر کمکی از دستتان بر بیاید در حق دیگران و جامعه انجام میدهید و در فرصت مناسب سراغ کتاب هزارو یکم میروید.





  
  

آدم‌های دنیای هر کس دو دسته هستند. آدم‌های داشته و نداشته...

آدم‌های داشته همان کسانی هستند که کنارشان غذا می‌خوری، راه می‌روی و حتی می‌خندی...

آدم‌های داشته یعنی همان آدم‌های روزمره! 

هر روز میبینی‌شان... چشم توی چشم می‌شوید... اما....

دسته دوم آدم‌های نداشته هستند...

همان‌ها که حسرت داشتن‌شان توی دلت مدام بالا و پایین می شود اما نباید که داشته باشی‌شان!

چون اگر به تو تعلق داشته باشند، می‌شوند آدم روزمره!

اصلا قشنگی این آدم‌ها به نداشتن‌شان است.

باید از دور نگاه‌شان کنی...

بعد بودن‌شان را قاب بگیری و بچسبانی بهترین جای دلت!

واقعیت این است که ما بیشتر از آدم‌های داشته، با آدم‌های نداشته‌مان زندگی می‌کنیم.

همین‌ها هستند که به زندگی‌مان عمق می‌بخشند.

همین‌ها هستند که امید را در دل‌مان زنده می‌کنند.

گریه و خنده‌مان را میفهمند و سکوت‌مان را ترجمه می‌کنند.

نداشتن این آدم‌ها درد دارد اما قشنگی زندگی به همین نداشتن آدم‌هاست...

به این است که از دور نگاه‌شان کنی و لبخند بزنی و بگویی:

آدم نداشته! اگر بدانی چقدر دوستت دارم...!!


 

| فاطمه بهروزفخر |




  
  

آمدن ...

و با هر مصیبتی ماندن

کار آدم‌های بزرگ است

وگرنه نماندن

و با هر بهانه‌ای رفتن را همه بلدند!

بیا ..

بمان ..

بگذار ..

همه بدانند چه مرد بزرگی را کنار خودم دارم!


| فاطمه بهروزفخر |

...............................................

خدا چقدر برای خلق کردن این آدم‌ها وقت صرف کرده ؟

آدمهایی که وقتی حرف می‌زنند انگار با تمام وجود نوازشت می‌کنند.

می‌گویند سلام و سلام‌شان دست می‌کشد روی انگشتانت...

می‌گویند خوبی و خوبی گفتن‌شان، موهایت را نوازش میکند...

می‌گویند روزگار بر وفق مراد است، و روزگار مگر می‌شود با زمزمه آنها بر وفق مراد نباشد.

می‌گویند دلم... تا دلم بر زبان‌شان می‌آید، تمام قشنگ‌ترین حس‌های دنیا جمع می‌شوند توی دلت... 

بالا و پایین می‌شوند و روحت غنج می‌رود برای کلام‌شان!

بماند که اگر این آدم‌ها بگویند «دوستت دارم» چه بر سرمان خواهد آمد؟


| فاطمه بهروزفخر |




  
  

یک‌وقت‌هایی احساسات عجیب و غریبی در درون آدمی ریشه می‌دواند. 

احساساتی که گاهی ممکن است در خلوت، 

به وحشتت بیندازد اما نتوانی هیچ جایگزینی برای آن پیدا کنی!

میل به تنهایی یکی از همین‌هاست!

این میل عجیب و دوست‌داشتنی گاه به وحشتم می‌اندازد 

اما نمی‌توانم برای لحظه‌ای ضرورتش را در دنیای درونی‌ام کتمان کنم.

لحظه‌هایی که بیرون از خانه‌ام... 

محل کار هستم یا نشسته‌ام روبروی سوژه مورد نظر تا به سوالات جواب بدهد، 

مدام لحظه‌های تنها بودنی‌را مرور می‌کنم که با یک فنجان چای، 

صفحات نوشته شده نامرتبی را ورق می‌زنم تا ساختار منسجمی به متن مصاحبه بدهم.


 

تنها بودن را می‌شود شعر خواند

کتاب خواند

برای یک قرار عاشقانه برنامه‌ریزی کرد

برای تولد بهترین آدم زندگی نقشه کشید

تنهایی را می‌توان به عاشقانه‌ترین صورت ممکن، سپری کرد!


 

از تنهایی

یا ...

تنها بودن نترسیم

تنهایی ..

یک ضرورت است!


| فاطمه بهروزفخر |




  
  

زن‌ها هیچ وقت نمی‌توانند سناریوی خوبی را برای خداحافظی به اجرا درآورند!

زن‌ها ناشی‌اند در خداحافظی...

بغض کار دست‌شان می‌دهد!

لرزش دست‌شان، لرزش صدای‌شان، 

تمام بی‌تفاوتی‌شان را که پشت یک خنده مصنوعی پنهان کرده‌اند، لو می‌دهد...


 

موقع خداحافظی

موقع سفر

هوای بانو، هوای این زن نازک دل را که بلد نیست ادای خداحافظی را دربیاورد، داشته باشید.

موقع خداحافظی، لحظه‌ای از مردانگی‌تان را با حرکت دستی که طره‌ای از موهایش را پشت گوشش می‌اندازید

با بوسه‌ای کوچک ..

با « یک مواظب خودت باش » جا بگذارید!

زن‌ها تاب و طاقت خداحافظی را ندارند، 

مگر اینکه لحظه‌ای از خودتان را  توی دلش، توی چشمانش جا بگذارید!


| فاطمه بهروزفخر |




  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >