مثل گنجشک ها دوستت دارم!
مثل گنجشک هایی که ...
می دانند پای کدام پنجره،
نزدیک کدام درخت...
مثل گنجشک ها بغض می کنم وقتی پنجره را می بندی،
می مانم پشت شیشه زیر برف...
و یخ می زنم از شب!
من گنجشکم!
مثل گنجشک ها دوست دارمت؛
دانه بریزی ...
یا نریزی !
| گیلدا ایازی |
کمی رعایت نکن!
کمی بی ادب ؛
کمی جسور ؛
ناگهان تر از ناگهان ؛
نیمه شبها زنگ بزن!
چیزی بپرس ،
حرفی بزن
کاری کن که من به دنیا
جواب پس دهم ...!
کاری کن به گریه بیفتم ؛
که گریه ؛ شفای دل است ....
کمی رعایت نکن !
نیمه شبها شماره بگیر،
مرا بیدار کن،
جهان را بیدار کن ...!
| چیستا یثربی |
خیلی ها
دوست دارند
جایِ آدم معروف ها
سیاستمدار ها
و یا
دکتر، مهندس ها باشند
من اما ..
دلم می خواهد
جایِ کسی باشم
که تو
عزیزم صدایش می زنی...
| خاطره کشاورز |
نان تازه بگیر
به خانهام بیا
دریانورد خسته!
میخواهم لباسهای خیست را
از تنت در بیاورم
شیر گرم کنم برایت..
بگویی
شانههایم سکان زندگی توست
و من
پنجرههای این شهر طوفانزده را محکم ببندم...
| سارا محمدی اردهالی |
گفت: خوش به حالت
گفتم: چرا
گفت: عقل نداری راحتی
خندیدیم نگاش کردم ، گفتم راس میگی
خندید گفت: خُل
گفتم خل نبودم که الان پیش تو نبودم
گفت: اذیتت میکنم؟
گفتم: نه، تو زندگیمی
جواب نداد
گفتم: پس من چی؟
خودشو جمع و جور کرد
گفت: یه دوست خوب
نگاش کردم، سرشو پایین انداخت
گفتم: بیخیال! چایی یا بستنی؟
گفت: کلاسم دیر شده
گفتم: میشه بمونی؟
گفت: اخه منتظرن
اشکم سر خورد افتاد روی دسته کیفش
کیفشو برداشت
گفتم: بعد کلاست یه چایی مهمون من
گفت: منتظرم نباش
گفتم: ینی تنها برم؟
گفت: عادت میکنی...!
راه افتاد
رفتنش توی چشام میلرزید
داد زدم مطمئنی؟
روشو برگردوند
گفت: منو میبخشی؟
گفتم: یعنی چی؟
گفت: عادت میکنی...
راستش، میدونی
بعد اون روز
تنهایی قدم میزنم
تنهایی چایی میخورم
بیشتر مینویسم
اما هیچ وقت عادت نکردم...
| علیرضا فراهانی |