سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از نافرمانى خدا در نهانها بپرهیزید چه آن که بیننده است هم او داورى کننده است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :274
بازدید دیروز :156
کل بازدید :825967
تعداد کل یاداشته ها : 6111
103/9/1
10:54 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

مادر واژه غریبی است ... نامی آشنا اما غریب ...

مادر که به گاه تولد فرزند مرگ را هزارهزار بار در آغوش میکشد و با شنیدن اولین گریه نوزاد غرق عرق و  درد و رنج و زجر لبخند میزند

مادر نگاه منتظر به در با تسبیحی بر دست و لبی ذکر گو برای سلامتی فرزند ...

مادر دست مهربانی که سالهای سال با بشور و بساب بی خستگی بی گلایه بار زندگی را میکشد ...

مادر زحمت کشی  بی جیره و مواجب بی حق بازنشستگی و  بیمه بی چشمداشت و در نهایت ایثار فقط کار میکند ...

مادر گاهی روزها تنها در جامعه در نقش پدر ...  شبها در خانه در نقش مادر به گاه بیماری در نقش طبیب و پرستار ...

به گاه دلتنگی و افسردگی  در نقش سنگ صبور به گاه ترس فرزند در نقش جان پناه و ...

مادر که به گاه غم فززند اشگ میریزد و شادی فززند هم اشگ شوق از دیده میفشاند ...

 مادر در هزار نقش و بی نقش و تنها و صبور و مهربان .. که همه این کلمات وام  دار نام مادرند ...مادری که به گاه فقر اگر یک نان درسفره

داشته باشد همیشه سیر است  تا فرزندانش آسوده دست به سفره ببرند ...

مادر واژه همیشه نگران ... نگران به سلامتی و شادکامی و خوشبختی و درد و رنج و خستگی و همه همه همه فرزند ...

و مادر... گاهی از سربی لطفی فرزند نگاه خسته و صبور و صورت چروک خورده و دستهای چروک و پینه بسته و چشمانی اشگبار با عینگی ته استکانی و مردمکهای همیشه خیس  ولی باز تسبیح در دست و ذکر گوی سلامتی فرزند با نگاهی به در آسایشگاه سالمندان .. که شاید .. از در آید و ...

نمیدانم چه واژه های بیابم برای آن فرزندانی که مادر و پدرشان را ... چه واژه ای بیابم ؟

روز مادر خانه سالمندان را فراموش نکنیم ... چشمهای خسته و خیس به در مانده انتظارمان را میکشند شاید فرزند آنها نباشیم ولی ....یاحق


  
  

تمام اصل های حقوق بشر را خواندم
و جای یک اصل را خالی یافتم
و اصل دیگری را به آن افزودم

عزیز من
اصل سی و یکم:
هر انسانی حق دارد
هر کسی را که می خواهد دوست داشته باشد ...

پابلو نرودا

اصلا به کسی چه مربوط است که چه کسی چه کس دیگری را دوست دارد یا ندارد ؟ ...اصلا دوست داشتن مگه دست خود آدمه که آدم  کسی را زوری دوست داشته باشه یا دوست نداشته باشه ؟ اصلا چرا ما فکر میکنیم چون ما کسی رو دوست داریم اونم حتما باید مارو دوست داشته باشه ؟ خب ممکنه به هر دلیلی که من کسی رو دوست دارم طرف به هزار و یک دلیل منو دوست نداشته باشه ... این یک امر کاملا طبیعیه ... چرا باید خودمونو اذیت کنیم و هی کلیک کنیم رو یک آدم خاص که هیچ سنخیتی باهامون نداره ...

 دوست داشتن مثل احساس پای برهنه روی ماسه های نرمه که موجهای ساحل با وقفه و پی درپی تا ساق پاتو خیس میکنه و تو .... چه احساس غریب و لذت بخشی ... من خیلی دیر خیلی دیر خیلی دور فهمیدم که این احساس و نباید همه جا خرج کرد...

شاید هذیان یک شبه دیوانه


  
  

به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی که سال هاست
در مقری متروک
بی خبر از اتمام جنگ
نگهبانی می دهد...

زانیار پرور‌        

تتقدیم به تمام مادران سرزمین آسایشگاه سالمندان تمام دنیا ...


  
  

ای بکر ترین برکه! هلا سوره ی صافی
پرهیز کن از این همه پرهیز اضافی

مُهری بزن از بوسه به پیشانی سردم
بد نام که هستیم به اندازه ی کافی

تلخینه ی آمیخته با هر سخنت را
صد شکر، شکرپاش لبت کرده تلافی

با یافتن چشم تو آرام گرفتم
چون شاعر درمانده پس از کشف قوافی

چندی ست که سردم شده دور از دم گرمت
بر گردنم از بوسه مگر شال ببافی

علیرضا بدیع


  
  

به یاد داشته باش هر چقدر هم که مرد باشی و قوی باشی و پرزور ....

هنگامی که روح در تو دمیده میشود در شکم یک زن هستی .....

هنگامی که گریه میکنی در آغوش یک زن هستی .....

هنگامی که عاشق میشوی در قلب یک زن هستی ....

زن امانت است ... نه برای اهانت ....


94/1/16::: 12:45 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >