نمک نشناسی مثل یک بیماری مزمن شیوع پیدا کرده است بین مردم
مهم نیست که چقدر خودت را خرج حال خوبشان کردی !
حالشان که با تو خوب شد
دلیل حال بدت میشوند!
مهم نیست چقدر در گذشته کنارشان بودی !!
اوضاع که خراب شد
میروند و شیفته ی آدم های جدید زندگیشان میشوند!
مهم نیست تو چقدر دردشان را به جان خریدی
درد میزنند به جانت!
مهم نیست چقدر بار تنهایی شان را بدوش کشیدی
در نهایت تنهایت میگذارند
لطفا به فرزندانتان
قدرشناس بودن را
انسان بودن را بیاموزید
اینجا زخم خیلی ها تازه ی
همان نمکدانی ست که شکست !!!
از خانه که میایی
یک دستمال سفید
پاکتی سیگار..
گزینه شعر فروغ..
و تحملی طولانی بیاور..
احتمال گریستن ما
بسیار است !!!؟؟؟
سید علی صالحی
گاهی فکر میکنم به مردان سیاست .. آنهایی که زندگی را به کام آدمها زهر میکنند ...هم فرزند عزیزیدارند که دلشان برایش بتپد ؟؟؟
مثلا دختری دارند که فریادها و ویرانی ها را ببیند و بگوید " بابا بس کن مردم گناه دارند ؟؟ یا خبرها را که شنید دلش بلرزد و به پای پدرش بیفتد " خواهش میکنم التماس میکنم تمامش کن ؟؟؟
مردان سیاست هم روزی فرزندی بوده اند در آغوش مادری ؟؟؟ عزیز کسی بوده اند ؟؟ عشق را چشیده اند ؟؟ اشگ چه ؟؟؟ ریخته اند ؟؟
چه میشود که ما اینهمه دل نازکیم و آنها اینهمه سنگ دل ؟؟؟که بی تفاوت به قیامت سهمگینی که در زندگی آدمها به پا کرده اند
راهشان را پیش میبرند و آدمها را زیر غلطک بی رحم سیاستشان له میکنند و برایشان هیچ مهم نیست ؟؟
زندگی شخصی شان چطور میگذرد ؟؟ مگر میشود نان به خون آدمها بزنی و آدمهایی را به خاک سیاه بنشانی وجانهایی را بگیری و شب که به خانه رسیدی عاشق باشی !!!
مگر میشود دلت برای تمام جهان وآدمهای بیگناهی سیاه باشد و برای عزیزانت سفید ؟؟
یعنی میشود آدمی از احساس خالی باشد ؟؟ یعنی میشود دختری در مقابل ظلم های پدرش سکوت کند ؟؟؟ میشود پدری به اشگ های دخترش بی تفاوت باشد ؟؟؟
یعنی میشود یک آدم ،مدام بد باشد و مدام بد باشد و مدام بد باشد و یکبار هم از خودش نپرسد : آخرش که چه ؟؟؟؟
میشود ؟؟؟؟
نرگس صرافیان
..............................................
غ . ن : اینروزهای افغانستان ... اینروزهای ایران ... واقعا به کدامین درد بگرییم .. به کدامین درد ؟؟؟ تصاویری که آتش به جانم میزند ... مردم آواره ای که روی آرامش ندیده اند ..
خدایا جهانمان درد میکند ...خدایا به دادمان برس .. خسته ایم .. بریده ایم ... خدایا می بینی یا لوکیشن بفرستیم ..؟؟؟؟
آدمهایی که روح بزرگی دارند
عقده های کمتری دارند
شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری ...
برای همین نباید ازآنها ترسید
آدمهای کوچک با روح های حقیر
با عقده های بزرگ ترسناکند
چون از صدمه زدن
به دیگران هراسی ندارند ...!!!
چقدر این جمله دلنشینه:
افکار هر انسان میانگین افکار پنج نفری است که بیشترین وقت را با آنها میگذراند ...
خود را در محاصره افراد با روحهای بزرگ قرار دهید ...
تا کوجک و حقیر نشوید ....
...............................................................
غ . ن : نمیدونم از کیه ولی خیلی عالی و پرمعناست واقعا واقعا افکار و سکنات هر شخص دقیقا میانگینی از افرادیه که باهاش بیشترین ارتباط و داره ..
خدایا ما رو با روحهای کوچیک با مغزهای زنگ زده حقیر با آدمهایی که از آدم بودن فقط رو دو پا راه رفتن و بلندند از به ظاهر آدمهایی که انسان نیستند ..
با کسانی که از صدمه زدن نمیترسن .. امتحان نکن .. آمین
ما غمگین ترین بودیم از آنان ..
از آنان که آرامشان میکردیم..
از آنان که دردشان محرز بود و چشم ها را به گریه وا میداشت..
درد ما را نمیشد دید ، اما چون زخمی بر روی استخوان عمیق بود و هر ثانیه جان خسته مان را میسوزاند ،
که راه میرفتیم و لنگ میزدیم ، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم ، که خوابمان نمیبرد ، که شادی را احساس نمیکردیم ، که لبخندهایمان عمیق نبود ...
درد ما مدت ها ، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شده بود و ما به مزمن ترین حالت یک انسان ، غمگین بودیم ..
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم ، مرهم میشدیم ودلداری میدادیم ..
نا آرام ترین بودیم و میگفتیم آرام باشید ، درست میشود ..
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان ، ایستاده بودیم و باور داشتیم : درست نمیشود .
نرگس صرافیان
..................................................................
غ . ن : چقدر این نوشته درد داشت برام ... چقدر شرح حاله برام .. روزا و شبای دردناکی که با آشفتگی و طوفان و سونامی سهمناک درونم تظاهر به آرامش کردم .. روزایی که از درون متهلب و سرگردان
بودم و آرامش دادم به اطرافیانم .. هرکی هر مشکلی داشت اولین گزینه ش بودم .. البته خدار و شکر میکنم از این بابت
ولی همین تظاهر به آرام بودن و تلاش برای آرام کردن همه انرژی برام نزاشت ...
از درون ویران بودم مثل یه ساختمان مخروبه که ظاهرش سنگ کاری شده باشه ...در ظاهر محکم و با ثبات ولی در باطن شکسته و خراب ...