میخوای برات قصه ای تعریف کنم که آخرش رو نمیدونم؟
- تعریف کن...
- دوستت دارم...!!
کازابلانکا 1942
.........................................
مادرم مدرک پزشکی ندارد ...
ولی دستهایش کاری میکند که هزار قرص و دوا نمیکند ...
شماره نظام مهندسی ندارد ...
ولی از من ویرانه با حرفهایش یک آدم نو میسازد ...
نقاش نیست...
ولی بایک کلام لبخندی روی لبهایم میکشد که هزار نقاش از پسش بر نمیایند ..
ندیده ام توی استودیو ضبط صدا وقت بگذراند..
ولی آهنگ صدایش از هر موسیقی گوش نوازتر است ..
مادرم سرآشپز نیست ..
و رستوران دار نیست ..
ولی عطر و طعم غذاهایش هوش از سر میپراند ..
بهشت را زیر پایش ندیدم
ولی شک ندارم بهشت زیر پایش نیست
بهشت نعمت وجودش است ...
.........................................................
وقتی توی تلگرام این پیام و پسرت برات میفرسته .. یه قندی تو دلت آب میشه که گفتنی نیست ..
انوقته که میفهمی که زحمتات هدر نرفته گریه میکنی گریه شوق .. خدایا مچکرم ...
چقدر هفتاد هشتاد سال کم است برای دیدن تمام دنیا !!!
برای بودن با تمام مردم دنیا!!!
چقدر حیف است که من میمیرم و غواصی در عمق
اقیانوس ها را تجربه نمیکنم !!!
میمیرم و حداقل یکبار زمین را از روی کره ماه نمیبینم !!
دلم میخواست چند کلیسا معبد و مسجد بزرگ جهان را
میدیدم !!!
و دلم میخواست یکبار هم که شده از ارتفاعی بلند پرواز
میکردم !!
دلم میخواستهای من زیادند?
بلندند?
طولانی اندد?
اما مهمترین دلم میخواست های من این است که :
انسان باشم انسان بمانم و انسان محشور شوم !!!
چقدر وقت کم است تا وقت دارم باید مهر بورزم
وقت کم است باید خوب باشم !!!مهربان باشم!!!
و دوست بدارم همه ی زیبایی ها را !!!
می گویند : انسان های خوب به بهشت می روند
اما من میگویم انسان خوب هر جا که باشد آنجا بهشت است
تو مهربان باش، بگذار بگویند:
-ساده است؛
-فراموشکار است؛
-زود میبخشد.
سالهاست دیگر کسی در این سرزمین، ساده نیست...
اما تو تغییر نکن!
تو خودت باش و نشان بده
آدمیت هنوز نفس میکشد...
فروغ فرخزاد
...................................
فروغ عزیزم خدایش بیامرزد فروغ جان هفتاد هشتاد سال را کم میدانستی برای نفس کشیدن افسوس که سی سال بیشتر نفس نکشیدی عزیزم .. گاهی فکر میکنم اگر بودی چند کتاب شعر دیگر به دنیا میدادی .. و من هایی که بیحاصل در این دنیا نفس کشیدیم و ...
اینبار که رفته بودم تجریش به مزار فروع رفتم ظهیرا لدوله .. مزار غمگینش ..ا
ونهایی که تهرانند اونایی که تجریشند حتما سر به مزارش بزنید .. ممنون ...
یک وقتی؛
بدفهمی ها
آزارم می داد!
ناراحت می شدم؛ از قضاوت ها
کج فهمی ها
سو تفاهم ها
همه اش می ترسیدم؛
که
آدم ها بد بفهمندم
اشتباه قضاوتم کنند
وقت زیادی صرف می کردم؛
برای توضیح دادن خودم
رفع سوء تفاهم
که ثابت کنم؛
من آن چیزی که فکر می کنند، نیستم!
اشتباه قضاوتم کرده اند
حای اما ...
موضعم سکوت است؛
در برابر آدم ها و نگاه شان ...
سکوت و سکوت و سکوت!
تازگی ها،
در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمی گویم!
انگار که لال شده باشم؛
شاید هم کور و کر!
که نه می بینم،
نه می شنوم .
دیگر،
نه انرژی توضیح دادن دارم!
نه حتی حوصله اش را ...
.
.
می دانی
دیر دریافتم که مسئول طرز فکر
آدم ها نیستم .
بگذار هر که هرچه خواست
بگوید و برداشت کند ...
بی خیال
میروم در یک خودم ،
آرام و بی دغدغه زندگی خواهم کرد!
ماهی ها نه گریه می کنند ،
نه قهر ونه اعتراض !!!
تنها که می شوند قید دریا را می زنند
و تمام مسیر رودخانه را تا اولین قرار عاشقیشان ،،،
برعکس شنا می کنند !!
......................................
نمیدانم نویسنده اش کیه ولی خیلی به دلم نشست چون حرف دله ...
حقیقت این است که در این دنیا همیشه کسانی هستند که با کمال میل بخواهند
جایشان را با شما عوض کنند ، مثل شما نفس بکشند ، مثل شما راه بروند
درجایی که شما زندگی میکنید زندگی کنند .. کار و درآمد و خانواده شما را داشته باشد
آیا اخیرا خداوند را به خاطر نعمتهایی که از آنها غافل هستید شکرگزاری کرده اید ؟
خداوندا از تو بخاطر چشمهایم که می بینند ..
به خاطر گوشهایم که می شنوند ..
به خاطر هوایی که مجانی تنفس میکنم ..
به خاطر آبی که به راحتی مینوشم ..
به خاطر همه میوه های پاک و معطری که ارزانی داشته ای ..
به خاطر فرزندان سالم که به من داده ای ..
به خاطر رزق و روزی بی منتم که محتاج خلق تو نشوم ..
به خاطر تک تک ثانیه های سلامتیم و عزیزانی که کنارم هستند سپاسگزارم ...
لی لی
.............................................................