آنقدر جای خالی ات اینجاست
که کنارم دراز میکشد
برایم قصه میگوید
سربر شانه ام میگذارد
و گاه با هم گریه میکنیم ..
آن قدر به نبودنت عادت کرده ام
که اگر یک روز بیایی ..
دلم برای جای خالیت تنگ میشود ..
چیستا یثربی
........................................
دلم برایت تنگ شده است
خوب من ..
همین چند کلمه
جانم را به لب میرساند
هر شب تا بنویسم
و برایت ارسال کنم ...
علی قاضی نظام
.........................................
خیالی نیست
بگذار این تن تشنه بماند
به بوسه هایت
خاک کویر آفریده شده است
تا ترک بردارد ...
از دوری باران
بنیاد صوفی وند
..............................................
هر انگشتت
با یک نقطه از وجودم هم آغوش است
بند بند تنم
با هر لمس عاشقانه ات
به صدا در میاید
حکایت من داستان عاشقانه
یک پیانوی قدیمی است
که تنها با دست های تو کوک میشود ...
حامد نیازی
پیشانی ام ...
چسبیدن به سینه ات را میخواهد
و چشم هایم
خیس کردن پیراهنت را ...
عجب بغض پرتوقعی دارم من ..
....................................
شدی شراب و
شدم مست بوسه ی تو شبی ..
کنون چه چاره کنم
محنت خمار تو را ....
سیمین بهبهانی
............................................
جمعه منم
در نبود تو
پر بغض
بی حوصله
غمبار
و
دلگیر ...
دلگیر ...
دلگیر ...
مهسا امیر راد
................................................
خدایا ...
آدمهای خوب سرراهمان بگذار ...
حس بسیار خوبیست ..
هنگامی که در لحظه هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی
بی هوا کسی سر راه آدم سبز میشود ..
کلامش ، نگاهش حتی نوشته اش آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگیت
فقط از دست خود خدا بر میامده که آن آدم را یا کلام و نگاه و نوشته اش را
برای آن لحظه خاص سر راه زندگی ما بگذارد ...
شاید ... نه همیشه
یکی از دعاهای روزانه ام این است
خدایا ما را واسطه خوب شدن حال دیگران قرار بده
آمین ...
پ . ن : همیشه میگم خدایا از من که گذشت سر راه بچه هام آدمهای خوبتو بزار .. آدمهایی که میایند که بسازند
نه اینکه ویرانه ات کنند و بروند .. آمین
من برای خود خط هایی دارم
دور بعضی چیزها
زیر بعضی چیزها
و روی بعضی چیزها
گاهی خط قرمز
گاهی خط زرد
و گاهی خط سبز ..
دور بعضی آدمها را خط قرمز کشیده ام ...
آنها که همیشه سهمی از حس خوبم را به تاراج میبرند
حسودها ، خودبین ها و مهمتر از همه آنها که همیشه دروغ میگویند
زیر بعضی ها را خط زرد میکشم
آدمهایی که تکلیفت را با آنها نمیدانی ...
مثل فصل ها رنگ عوض میکنند و اعتباری نیست نه به تحسین و نه به تکذیبشان ..
روی بعضی چیزها و آدمها را با برگهای سبز خطی میکشم ..
سبر سبز تا یادم بمانند و یادگار همیشگی ذهنم باشند
آدمهایی که شاید همه فرقشان و خاص بودنشان در نگاه و کلامشان است
آدمهایی که ساده ی ساده فقط دوستشان دارم
این آدمها را باید قاب گرفت و ازمژ ها آویخت تا جلوی چشمت باشند
تا وجب به وجب نگاهت را شکرگزار بودنشان باشی ..
الهی که همه آدمهای اطرافتون سبز باشن .. آمین