خردها، پیشوایان اندیشه ها و اندیشه ها، پیشوایان دلها و دلها، پیشوایان حواس و حواس، پیشوایان اندام اند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :132
بازدید دیروز :204
کل بازدید :862747
تعداد کل یاداشته ها : 6111
04/4/19
12:28 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

آرامش آغوش ِ خون‌گرمت

بعد از شب ِ کولاک می‌چسبه!

هرجای این تهران ِ آلوده

عطر ِ تو وحشتناک می‌چسبه!


 

گاهی دلم می‌گیره از بارون

یا حوصله‌م سر میره از ابرا

با کل این حرفا ولی بازم

بارون و بوی خاک... می چسبه!!


 

وقتی «حواست نیست» میدونم...

سرگرم ِ آهنگای رستاکی

پاییزه و حق با توئه این بار

پاییز با رستاک می‌چسبه!!


| مجید طاهری |




  
  

دلم می خواهد چند تن باشم همزمان،

چند تن و همگی زن.

زنانی باشم، همزمان

در چند مکان مختلف

چند زمان مختلف...


 

یکی از من مثلا  آوازه خوانی باشدکه صدایش غروب ها

وقتی که کارگران در کافه ها ی لب بندر دور هم جمع می شوند 

خستگی را از تنشان در بیاورد 

هر چند دلتنگی شان را دو برابر ...


پرستاری باشم همزمان،

که به سربازی مجروح، از امید بگوید.

که قرار نیست صبح فردا را ببیند.

بازیگری باشم که عکسش با چند پونز کوچک 

اندکی ..

و فقط اندکی

زیبایی به دیوار نمور یک آرایشگاه زنانه بخشیده باشد.


همزمان زنی باشم 

روبروی خودم  ...

که صورتش را بند می اندازند

و در دلش آرزو می کند زیبایی مرفه هنرپیشه ها را.

بی آنکه بداند عکس ها به سادگی و شکم برآمده اش حسادت می کنند.

دلم می خواهد یکی از خودم در سیاه چادری کوچک به افتادن ناف اولین پسرش فکر کند،

یکی دیگر کلید را از جیب مردش بردارد که غروب ها خودش در را به رویش باز کرده باشد. 

دلم خیلی ها بودن را می خواهد

خیلی جاها بودن را

خیلی وقت ها بودن را...

رویا شاه حسین زاده |


  
  

بالاخره تو باید

معشوقه ی دلخواهِ من باشی!

زیبایی، مایحتاج یک زن است

گاهی به آب و دانه نیازمندم

گاهی به زن...

اما عزیزم!

چرا مردها

بعد از ملاقات با معشوقه ی سابق شان

احساس پیری می کنند؟


 

| ادریس بختیاری |




  
  

خب آدمی ست دیگر

دلش تنگ می‌شود ...

حتی برای کسی که دو ساعت پیش برای اولین بار دیده

الان باید علامت تعجب بگذارم جلوی این جمله؟

آدم ها از یک جایی در زندگی ات پیدا می شوند که فکرش را نمی‌ کنی

از همانجا که گم می ‌شوند...

تعدادشان هم کم نیست هی می آیند و می روند

اما این تویی که توی آمدن یکی‌ شان گیر می‌کنی و

وای به حالت اگر که او فقط آمده باشد سلامی بکند و برود...!


 

| مهسا ملک مرزبان |




  
  

من دلم را که می تپد با تو

ــ گرچه گمراه ــ دوست می‌ دارم

با تو معدود خنده هایم را

ــ گرچه کوتاه ــ دوست می‌ دارم


 

چشم خود را که دیده بود تو را

دست خود را که چیده بود تو را

پای خود را که مدتی شده بود

با تو همراه، دوست می‌ دارم


 

هر کسی را که دارد از تو نشان

همه را فارغ از زمان و مکان

مثل عکس عروسی ات که در آن

شده ای ماه، دوست می‌ دارم


 

غصه را در پی رمیدن تو

گریه را در پس ندیدن تو

لحظه ای را که بعد دیدن تو

می کشم آه...دوست می‌ دارم


یادم آمد...غزل که می گفتم

دوست می‌داشتی و می‌خواندی

به همین خاطر است شعرم را

گاه و بی‌گاه دوست می‌ دارم


 

تو عیار محبتم شده ای

دوستت دوست، دشمنت دشمن.

هرکسی را که دوستت دارد

ناخودآگاه دوست می‌ دارم...


| مهدی شهابی |




  
  
<   <<   41   42   43