کسى را که چهار چیز دادند از چهار چیز محروم نباشد : آن را که دعا دادند از پذیرفته‏شدن محروم نماند ، و آن را که توبه روزى کردند ، از قبول گردیدن ، و آن را که آمرزش خواستن نصیب شد ، از بخشوده گردیدن ، و آن را که سپاس عطا شد از فزوده گشتن . و گواه این جمله کتاب خداست که در باره دعاست « مرا بخوانید تا بپذیرم . » و در آمرزش خواستن گفته است : « آن که کارى زشت کند یا بر خود ستم کند سپس از خدا آمرزش خواهد ، خدا را بخشنده و مهربان مى‏یابد . » و در باره سپاس گفته است : « اگر سپاس گفتید براى شما مى‏افزاییم . » و در توبت گفته است : « بازگشت به خدا براى کسانى است که از نادانى کار زشت مى‏کنند ، سپس زود باز مى‏گردند ، خدا بر اینان مى‏بخشاید و خدا دانا و حکیم است . » [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :172
بازدید دیروز :275
کل بازدید :862583
تعداد کل یاداشته ها : 6111
04/4/18
7:20 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

گفتم بیا عکس یادگاری بگیریم

سیاه

سفید

خاکستری ...

من روی صندلی چوبی قدیمی بنشینم

تو پشت سرم بایستی و دستهایت روی شانه من باشد. 

گفتی: هنوز فرصت هست

همیشه فرصت هست...

گفتم بیا عکس یادگاری بگیریم 

من شبیه سی سالگی مادرم باشم

تو شبیه روزهایی که هنوز عاشقت بودم

و هر دو بیهوده لبخند بزنیم

به مردی که نمیشناسیمش.

گفتی: همیشه فرصت هست. 

و ندیدی مرگ را که از آن سوی شمشادها

نگاهمان میکرد...


| رویا شاه حسین زاده |




  
  

تمام دلخوشیم

زنی ست که از من 

توی عکس های قدیمی مان مانده 

از من زنی هنوز ..

توی آلبوم های کنج کمد با تو خوشبخت است

دست هیچ کس به او نمی رسد

زنی..

دستت هنوز دور کمرش

زنی 

دستش تا همیشه دور گردنت

زنی

دستش دور زندگی

به مرگ بگو 

می تواند اگر تو را از او هم بگیرد!

 

| رویا شاه حسین زاده |




  
  
بگذارید همه چیز در دنیا ناعادلانه تقسیم شود..
بگذارید داشته ها و نداشته هایمان روی ترازو برود..
هیچ کدام از این ها مهم نیست
مهم این است در یک مورد بین تمام انسان ها عدالت باشد
هر انسانی چه در روستایی دور افتاده باشد چه در بزرگترین شهر جهان ، باید یک نفر را داشته باشد 
یک‌نفر به نام رفیق
نه از آن رفیق هایی که فصلی باشند
یک روز باشند و یک عمر نه
نه از آن رفیق هایی که وقتی زندگی ات بهار هست کنارت باشند و‌ وقتی زندگی ات زمستان شد و داشتی می لرزیدی ، بروند زیر کرسی بخوابند 
نه از آن رفیق هایی که هر‌وقت لامپ زندگیشان می سوزد و زندگیشان تاریک می شود می آیند به سراغت و وقتی هوا روشن است شما را یادشان نمی آید
نه از آن رفیق هایی که دشمنند 
نه منظورم این ها نیستند
دارم درباره ی رفیق هایی می‌گویم که اگر از آسمان سنگ هم ببارد چتر هستند
رفیق هایی که می توانی کنارشان بلند بخندی
می‌توانی بدون هیچ حرف و توضیحی در آغوششان اشک‌بریزی
آن هایی که بودنشان همیشگی ست حتی اگر تو بعضی از روزها همان آدم همیشگی نباشی
رفیق هایی که تو را بلدند 
آن هایی که کنارشان خودت هستی با تمام خوبی ها و بدی هایت
رفیق هایی که‌گوش‌هستند برای حرف هایت ... برای درد هایت بگذارید همه چیز در دنیا نا عادلانه تقسیم شود.
اما هر آدمی باید یک نفر را داشته باشد
یک رفیق. . . 

| حسین حائریان |

  
  

عشق هنر زن است... 

وقتی کسی را بخواهد،  تمام هنرش را یک جاخرج می کند... 

برای او مهم نیست کسی هنرش را می فهمد یا نه... 

برای او مهم نیست دیگران هنرش را می پسندند یا نه...

او هنرمندترین انسان کره ی زمین می شود وقتی بخواهد... 

عشق هنر زن است... 

وقتی نخواهد...  بی استعدادترین می شود 

وقتی نخواهد برایش مهم نیست چقدر به هنر او نیازمندند 

وقتی نخواهد برایش مهم نیست هنرش چه میشود

عشق هنرزن است... 

هنر علاقه می خواهد

باید خودش بخواهد هنرمند باشد... 

باید خودش بخواهد هنرش را خرج کند


| حسین حائریان |




  
  

رفیق حالش بد بود خیلی بد ...

دختر آرامبخش تمام این سال ها 

انگار روحش ریشتر ریشتر تکان خورده بود 

به رسم قدیم قرار شد برایش گوش شوم 

در کافه ای که گوش صندلی هایش از درد و دل هایمان پر بود 

رسیده بود که رسیدم 

در آغوش کشیدم باقی مانده اش را

دستم را گرفت و گفت خرابم

از خرابی هایش گفت 

من گوش بودم لالِ لالِ لال

خرابی هایش که تمام شد چشم هایش را دیدم

_ چشم هایی که تمام دریاچه های خُشک جهان را سیراب کرده بود _

گفت تو که همیشه درگیر این یار و اون یاری 

گفت تو که همیشه صدای خنده هات یاد آدماست 

گفت تو که درد نداری 

گفت و 

گفت و

گفت

دستش را سفت تر از تمام این سال ها گرفتم

گفتم سخت میگیری رفیق جان 

دستش را کشید و ‌گفت کاش جایمان عوض می شد تا می فهمیدی 

رفت 

رفتم 

شب جایمان عوض شد 

.

.

.

صبح دق کرد !


| حسین حائریان |




  
  
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >