شاهد بوده ای
لحظه ی تیغ نهادن بر گردن کبوتر را ؟؟؟
و آبی که پیش از آن
چه حریصانه و ابلهانه مینوشد پرنده ؟؟؟؟؟
تو آن لحظه ای ؟؟؟
تو آن تیغی ؟؟؟
تو آن آبی ؟؟؟
من آن پرنده ....؟؟؟
سید علی صالحی
...................................
هر کس نشان من ز تو پرسد
همین بگوی :
دیوانه ای که عاقبت از آبرو گذشت
معینی کرمانشاهی
.................................................
سکوت
یعنی اما ..
یعنی اگر ..
یعنی هزار و یک دلیل
که دل میترسد
بلند بگوید ...
سید علی صالحی
........................................
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد میزد کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
کوزه و ظرف سفالی میخرم
گر نداری شیشه خالی میخرم
اشگ در چشمان مادر حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت
ولی این زندگی است ؟
سوختم ،دیدم که مادر پیر شد
بدتز از او خواهرم دلگیر شد
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
صورتش دیدم که لک برداشته
دست خوش رنگش ترک برداشته
باز هم بانگ درشت پیر مرد
پرده اندیشه ام را پاره کرد
دوره گردم کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
کوزه و ظرف و سفالی میخرم
گر نداری شیشه خالی میخرم
خواهرم بی روسری بیرو ن دوید
گفت ، آقا سفره خالی میخرید ؟
حمید رضا یعقوبی
بزرگترین تمدنها و تحولات تاریخ بشر
با " نه " آغاز شده
بزرگترین استراتژی ها نیز با " نه " متولد شده اند
بزرگترین انسانها نیز جرات" نه " گفتن دارند
"نه" به بی خیالی
"نه" به روزمرگی
"نه" به یک آدم بی موقع
"نه "به یک رابطه تاریخ گذشته
"نه " به یک شغل روح خوار
"نه "بزرگت را حبس نکن
جرات کن و آزادش کن
و بگو "نه" ...
تنت را به کسی نسپار بانو
به بهانه عشق لمست میکنند
به بهانه ماندن عریانت میکنند
و درآخر به بهانه
فاحشگی
ترکت میکنند
.............................................
وقتی فهمیدی جایی ایستاده ای که هیچ ارزشی نداری
خودت را عوض نکن جایت را عوض کن ..
زیادی که خوب باشی یا به عقلت شک میکنند یا به نیتت
با همدیگر حرف بزنید ، دعوا کنید ، بحث کنید
ولی نسبت به همدیگر بی توجه و بی تفاوت نباشید
بی توجهی آدم را از پا در میاورد
آنکس که به هر دلیلی با تو سرد میشود
آتش هم زیرش روشن کنی دیگر گرم نمیشود
برای کسی که ارزش ندارد گریه نکن ..
کسی که ارزش داشته باشد باعث گریه ات نمیشود
نجابت این نیست که تو اوج رابطه پاک بمانی ..
نجابت آنست که در اوج اختلاف فکر خیانت هم نباشی
همیشه جدایی را تمرین کن..
رفتن آدمها از رگ گردن به شما نزدیک تر است ...
تو مرا آزردی
که خودم کوچ کن از شهرت
تو خیالت راحت
میروم از قلبت
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من خندیدی
و به خود میگویی
باز میاید و میسوزد از این عشق
نه ..
ولی بر نمیگردم من
میروم آنجا که بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد ..
سهراب سپهری