هر چه بیشتر این خیابان را دور می زنم
بیشتر دلم برای خودم می سوزد
بدون تو چگونه راه بیایم
با خیابان هایی
که خاطراتمان را قاب گرفته اند
بگو از کدام خیابان عبرت بگیرم
وقتی نام تو از هیچ خیابانی پاک نمی شود ...
هر قدر سنم بیشتر می شود کمتر به قضاوت مردم در مورد خودم اهمیت می دهم.
از این رو هر چقدر مسن تر می شوم بیشتر از زندگی لذت می برم ...
حذف کردن آدم ها از زندگیم به این معنی نیست که،
از آنها متنفرم!
معنای ساده اش این است که برای خودم احترام قائلم ...
هر کسی قرار نیست به هر قیمتی تا ابد با من بماند ...
لطف بسیار بزرگی در حق خودمان خواهیم کرد اگر کسانی که روحمان را،
مسموم می کنند را رها کرده و به آرامش پناه ببریم ...
زندگی به من آموخت که هر اشتباهی تاوانی دارد،
و هر پاداشی بهایی ...
پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود ...
این روزها حالم عجیب خراب است
کسی از حال خرابم خبر ندارد
می دانی که ... کمی مغرورم ...
دردهایم را از همه پنهان می کنم
اشک هایم اجازه ی چکیدن ندارند
گلویم اجازه ی هق هق را ندارد
هر روز با لبخند بیدار می شوم
هر شب با اشک های محبوس در چشمانم می خوابم
کسی از حال خرابم خبر ندارد ...
اگر اندک ...
اندک ...
دوستم نداشته باشی
من نیز تو را
از دل می برم
اندک ...
اندک ...
اگر یکباره فراموشم کنی
در پی من نگرد
زیرا
پیش از تو فراموشت کرده ام
شعر را دوست دارم
که می تواند زمان را نگه دارد
و تو را کنار من ...
بی آنکه پیرت کنم
و سنگینی کنم بر شانه ات
گاهی
به من فکر کن
مثل دستی ناشناس
در بریده ای از عکسی قدیمی