بی آنکه تو را ببینم
در تو رها میشوم
و در کف دریا چشم میگشایم
رودم ..
و به غرقه شدن در تو معتاد
بی آنکه بو تو را بشنوم
ریشه های سیاهم در تاریکی بیدار میشوند
فریاد میزنند بهار ، بهار
شاخه های درختم من
به آمدنت معتاد ..
بی آنکه بوی تو مستم کند
تا ده میشمارم
انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب میخورند
و ترانه ای متولد میشود
که زاده دستهای توست
شاعرم ...
به از تو سرودن معتادم ..
شمس لنگرودی
تو بیرون زندانی ، بیرون قفسی ، میتوانی بالهایت را بگشایی و ببینی که آسمان از آن توست
پهنه ماه و خورشید و تمام ستارگان متعلق به توست ..
میتوانی در این بیکران ماوراء ناپدید شوی ..
فقط از چسبیدن به این قفس دست بردار ،
از قفس بیرون بپر و تمامی آسمان از آن تو خواهد بود ...
بالهایت را باز کن و مانند یک عقاب در امتداد خورشید پرواز کن
در آسمان درون ، درجهان درون ..
آزادی والاترین ارزشهاست ..هر چیز دیگری ثانویه است حتی برکت و شور وجذبه
هزاران گل ، بیشمار گل هست اما همه آنها در فضای آزادی شکوفا میشوند ...
اوشو
........................................................
گردشِ سـال فقط یک شبِ یلدا دارد
من بـدون تو هـزاران شبِ یلدا دارم...
نسترن وثوقی
.................................
تو را دوست دارم...
بیشتر از
نوشتنِ آخرین سطرِ مشق هایِ مدرسه...
بیشتر از تقلب در امتحان...
حتی
بیشتر از بستنی هایِ قیفیِ قدیم
پفک هایِ طعمِ پنیر...
"تو "را بیشتر از توپهایِ پلاستیکی...
کوچه هایِ خاکی...
این را که میدانی چه قدر بود...؟!
بخدا
"تو "را
از خوابِ نرسیده به صبح هم،
بیشتر دوست دارم...
"تو "را
از زنگهایِ تفریح هم
بیشتر دوست دارم...
بیشتر از خیلی...
بیشتر از زیاد...!
"من"،
"تو" را
یه عالمه دوست دارم ...
افشین صالحی
.............................
خواستم لج کنم
بهونه بگیرم و غر بزنم، خواستم از تموم دنیا ایراد بگیرم
می خواستم یه جوری این دلتنگی بی صاحب رو حالیت کنم
آدم دلتنگ خیلی بی پناه میشه
مثل من
مثل خود تو
من فقط خواستم بگم دلتنگی یه بغضی داره که هرکار هم کنی از بین نمیره
لعنتی تا نیای و نشینی جلوم
حال دلم خوب نمیشه...
باید بیای
باید باشی
باید بمونی
باور کن دلتنگی می تونه آدم رو پیر کنه
اونقد قوی که تو فکرش رو هم نمی کنی
حالا برای رفعش
بیا و کنارم بشین...!!
فائزه شبانی
....................................................
خدای من تپش قلب نعمات بیشماری که ازشمردن آن ناتوانم و من چقدر بی تفاوت میگذرم خدایا برای ناشکری ها و کم طاقتی هایم خداوندا تو خود ا? خزانه دار بخشش ها
در هر ثانیه ای که میگذرد
بی شمار نعمت بر من ارزانی میکنی
دم و بازدم
دیدن
شنیدن
لمس کردن
نبض زدن ها
پلک زدن
فکر کردن
و...
و مدام از نداشته هایم
پیش تو گله و شکایت میکنم
برای فراموشکاری ها و بی توجهی هایم
مرا ببخش
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد
تقصیری ندارد
قاصر است
کم می آورد
در برابر بزرگی ات
بهتر?ن ها را برای فردای ما مقدر فرما
آمین .