باید چه کار کنیم که آرام بگیریم ؟؟؟
چه کار کنیم که خوب شویم ؟؟؟
که خوب شود وطن ، که خوب شود حال این مردم ؟؟؟
برویم سد را بشکافیم سیل نمیشود ؟؟؟
آب ببریم تا چند روزشان کافی ست ؟؟؟
حرف بزنیم کسی متحول میشود ؟؟
فریاد کنیم چه ؟؟
کسی به دهانمان شلیک نمیکند ؟؟؟
التماس به خدا کنیم ؟؟؟؟
به آسمان ؟؟؟ به رودخانه ؟؟؟ به سدها ؟؟؟ به زمین ؟؟؟
اندوه این روزهای ایران ما را کشت
برای کدامین درد گریه کنیم ؟؟
از کدامین درد بگوییم که درحق دردهای دیگر اجحاف نشود ..؟؟؟
خدایا !!!! این ویرانه ها را که می بینم ایران من است ؟؟؟
طاقتم طاق شده ..
بیدارم کنید از این کابوس ، بیدارم کنید ...
نرگس صرافیان
نگرانم وطن
چه خواهی شد؟؟
این خزان دست بر نمیدارد
و بهار و خدا ز ما دورند
نگرانم وطن !!!
چه خواهد شد ؟؟
ملتی درتو سخت میگرید
ملتی در تو سخت مجبورند ...
وطن ، ای مادر ، ای ستمدیده
پیکرت زخمی است و غمگینی
که بغل میکنیم و چون کوهی
گر چه درد خزان به دل داری
گر چه داغ هزارها فرزند
و خزر تا جنوب ، مجروحی
نگرانم وطن
چه خواهد شد ؟؟؟
ما از این زخم ها نمیمیریم ؟؟؟
تو از این زخم ها نخواهی مرد ؟؟!!
نرگس صرافیان
ایرج جنتی عطایی نوشته است :
هر چه تبر زدی مرا ، زخم نشد ، جوانه شد
قلمش آرامش بعد از طوفان است ،گلستان بعد از آتش ، مغز آدم را میکوبد به دیوار خاطرات تمام بشریت
آن جا که علیزضا بیرانوند ، از کارواش و شستن ماشین دم میزند و رخم های کاری ای که روزگار به او میزد شروع کرد و در آخر جلو ی کریستین رونالدو ایستاد و کل دنیا
از زخمهای روی تنش که حالا جوانه شده اند ، نوشتند ...
آن جا که اصغر فرهادی از خفقان شروع کرد و حالا یک سالن به اندازه استادیوم آزادی از جایشان بلند میشوند و برایش دست میزنند...
قلمش آدم را به یاد رتبه های زیر صد کنکور ، قهرمانان المپیک میاندازد .. یاد تمام آنها که از صفر و حتی منفی صفر شروع کردند و حالا توی بالاها سیر میکنند ..
به قو ل یک روانشناس :
خوشحالترین مردم جهان هم در پستوی زندگیشان یک زخم هایی دارند که غصه اش را بخورند ..
این نحوه ی برخورد تو با زخم ست که تو را قوی یا غمگین میکند ..
خواستی مثل قهرمانها قوی باش ..نخواستی همین فردا با لگد بزن زیر پای تمام زندگی ات !!!
و من خیال میکنم تمام آدمهایی که این روزها دارند چوب لای چرخ زندگی ما میگذارند و زخممان میزنند حواسشان به جوانه ی این زخم ها نیست که چه قدر مشتاق تر و حریص ترمان میکند برای بردن..
خبر ندارند که چه قدر داریم از درون قوی میشویم...
درخت پیر تن من ، دوباره زخم میشود
که زخم هر شکست من ، حضور یک جوانه شد ..
پرهام جعفری
..............................................
پ . ن : ایرج جنتی عطایی ترانه سرایی که اکثر شعر آهنگهای خواننده های معروف مثل گوگوش و داریوش از اوست ..
اگر میخواهید کسی را بکشید
پیشنهاد میکنم اول به او محبت کنید
خاطره بسازید
ساعت با او وقت بگذرانید
غافلگیرش کنید
به هر بهانه ای ...
شادی اش را باعث شوید
برایش سنگ صبور باشید
اینگونه زنده اش میکنید
و دقیقا .. دقیقا
زمانی که جز شما کسی را در زندگیش ندارد
رهایش کنید ...
او را در بدترین شرایط زندگی اش
درست وقتی که به شما
بیش از هر کس دیگری نیاز دارد
تنها بگذارید ...
رها ...! به معنای واقعی کلمه
ترجیحا این رفتننان با دلیل یا بدون دلیل
بی هیچ حرفی1
حتی بدون خداحافظی1
در آخرین مسیج تان هم
برایش آرزوی خوشبختی کنید1
شک نکنید
او خواهد مرد ...
هر روز از نو ..
هر روز که چشم میگشاید از نو می میرد..
و و....تا عمر دارد دیگر آن آدم سابق نخواهد شد
زیور شیبانی
روزی " اندوه " به روستای ما آمد
گفتیم رهگذر است میرود
اما ماند...
گفتیم مسافر است وخستگی در میکند و میرود
باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ته مانده امیدمان
گفتیم : مهمان بد قدمیست ..
دو سه روز دیگر میرود...
و باز هم ماند و ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای ده مان
اکنون اندوه کدخدا شده و تمام کوچه ها بوی " آه " میدهد ...
تمام امیدمان را بلعیده و به جایش " حسرت " در دلها انبار کرد
پیران ده هنوز به یاد دارند :
روزی که " اندوه " آمد
" جهل " نگهبان دروازه روستا بود ...