روزهای بارانی
هرگز به دستش ساعت نمیبست
روزی از او پرسیدم
پس چگونه است سر ساعت به وعده میایی ؟
گفت :
ساعت را از خورشید میپرسم
پرسیدم :
روزهای بارانی چهطور ؟
گفت:
روزهای بارانی
همه ساعتها ساعت عشق است
راست میگفت
یادم آمد که روزهای بارانی
او همیشه خیس بود
((واهه ارمن))
شب ها
مثل دیوانه ای در شهرم
و روزها
مثل اندیشمندی در تیمارستان
و یادم نیست
این سطرها را
شب نوشته ام
یا روز
در همین شعر
و لابه لای همین سطرها
زنی پنهان است
که شعرهای نانوشته ام را
در کف دستش نوشته است
و با مشت های بسته
با من
گل یا پوچ بازی می کند
نمی رویم ؟
کمی صبر کن
باران بگیرد
میرویم ...
می دانی چیست ؟
به نظر می رسد زندگی مشکل نیست ،
بلکه مشکلات زندگی اند !
می بینی ؟...
می بینی به چه روزی افتاده ام ؟
حق با تو بود !
می بایست می خوابیدم !
اما به سگ ها سوگند ،
که خواب کلکِ شیطان است ،
تا از شصت سال عمر ،
سی سالش را به نفع ِ مرگ ذخیره کند !
می شود به جای خواب به ریلها
و کفش ها
و چشم ها فکر کرد
و از نو نتیجه گرفت که با وفاترین جفت های عالم ،
کفش های آدمی اند !
می شود به زنبور هایی فکر کرد
که دنیای به آن بزرگی را گذاشته اند
و آمده اند زیر سقفِ خانه ی ما خانه ساخته اند !
می شود به تشبیهات خندید !
به زمین و مروارید !
به خورشید و آتشفشان !
به ستاره ها و فرزانه های عشق !
به هوای خاکستری و گیسوهای عروس ِ پیر !
به رعد و برق ِ آسمان و خشم ِ خداهای آهنی !
تصور کن !
هنوز هم زمین گرد است و منجمین پیر ِ کنجکاو ،
از پشت تلسکوپ های مسخره شان
ــ که به مرور به خرطوم فیل های تشنه شبیه می شوند ــ
به دنبال ِ ستاره ی ناشناخته ی تازه تری می گردند !
به من بگو ! فرزانه ی من !
خواب بهتر است یا بیداری ؟
حسین پناهی
عاشقم گر نیستی لطفی بکن ، نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم میکند ..
فاضل نظری
.................................................
زود برگرد دلارام من
از دهن میفتد ..
عشقی را که برایت دم کرده ام
زهره شعبانی
..............................
خدایا
میشه بغلم کنی ؟
محکم ...
از آنهایی که سرم چفت شود روی قلبت و حتی هوا هم بینمان نباشد
میشه بغلم کنی ؟
دلم تنگ ا ست
برای بوی تنت ..
برای دستانت که دورم گره شود
و برای حس امنیتی که آغوشت دارد
میشه بغلم کنی ؟
هیج نگویی
فقط ..
بگذاری گریه کنم ..
و آرام در گوشم بگویی : مگر من نباشم که اینجوری گریه کنی
میشه بغلم کنی ؟
تمام شهر میدانند از تو هم پنهان نیست
همین روزهاست که دلتنگی کاری دستم دهد ..
و درحسرت لمس دوباره آغوشت برای همیشه بمانم
میشه بغلم کنی ؟؟؟ ..
فاطمه جوادی