بعد از بیست و پنج سال دیدمت
چقدر پیر شده ای لعنتی!
چقدر هنوز عسلی به چشمهایت می آید
چقدر هنوز گیسوانت باد را مست میکند
چقدر خط خطی های پیشانی ات به دلم می نشیند
چقدر سفید بیشتر از هر رنگی به موهایت می نشیند
چقدر خط چشم روزگار به تیله چشمانت جور درآمده
چقدر تقارن خط های کنار لبهایت خواستنی است
چقدر لرزش دستانت موزون شده با آهنگ مست کننده صدایت
چقدر آهسته آهسته راه رفتنت بیشتر دیوانه ام میکند
چقدر حسادت میکنم به مشت مشت قرص هایی که سر ساعت وعده دیدار دارند با لبانت
چقدر دلم میخواست مال من بودی
چقدر حالا دلم بیشتر میخواهد مال من باشی
چقدر عشقی که بماند و دم زده نشود مست کننده تر میشود
چقدر دلم میخواست بیست و پنج سال به عقب برگردم و نگذارم عروس شوی
چقدر شصت سالگی به قامتت می نشیند
چقدر پیری به تو می آید!!
| مصطفی یوسفی |
مادر گفت انتظار زیادی از تو نداره...
دونن آغشامچاغی سنسیز منی آغلادی یاغیش
سپدی اوز دامجیلارین گوز یاشیما قاتدی یاغیش
اسدی یئل لاخلادی اندامی بو شهرین نه یامان
گولرین ایدی بئلین ، تئللرین ایسلادی یاغیش
ائلبیر قلبی توتولموشدی گوین دوزمدی چوخ
بیر آغیر یوک بو دوامسیز بئلیمه چاتدی یاغیش
دوشدیم آواره بو چولدن او چوله گورمغیوه
فکر ائلیدیم گلجکسن ، منی آغلادی یاغیش
???
بیر اوشاخ تک منی آسلاندی نوازیش ائلسین
آلدی اوز کولگسینی ال چالیب اوینادی یاغیش
صبحه جن شهری دولاندی گوزیم آختاردی سنی
منی جانسیز سل آپارمیشلارا اوخشادی یاغیش
دوشدیم آواره بو چولدن او چوله گورمغیوه
فکر ائلیدیم گلجکسن ، منی آغلادی یاغیش >
..............................................................................
پ . ن : آهنگی بسیار زیبای یاغیش پیمان کیوانی عزیز .. یه روز وقتی بارون میومد تو ماشین اتفاقی از رادیو پخش شد و کلی گریه کردم باهاش ... تو همون خیابون همیشگی ...