محبوبم
پاییز دارد از راه میرسد
آن خیابان طویل و بلند پر از درختان سر به فلک کشیده
و برگهایی که فوج فوج بر زمین فرود آمده اند
انتظار قدمهایی خسته مان را میکشد
انتظار دستهای سرد و گره خورده در هم ما را
که در سکوت ... شانه به شانه هم
در تاریک روشن غروب
طول آن را بی هیچ کلامی بپیماییم
به راستی ...
مطمئنی که سال بعد
و پاییز بعد را خواهیم دید ؟؟؟
پاییزهای بسیار خواهند آمد
و سنگ سرد گورمان
پر از برگهای زرد و نارنجی و قرمز
خواهند شد ..
اینروزها به این میاندیشم
بی شک گورمان نیز
بسیار از هم دور خواهد بود
بسیار دور ...
لی لی یاسمنی
این روزها با خود میاندیشم ...
جدائیها زاییده اختلاف و تفاوتند ، وقتی دو نفر ، دیگه نمیتونن همدیگه رو تحمل کنند
وقتی دیگه نفس کشیدنشون کنار هم معنی نداره ، وقتی دیگه حرف همو نمی فهمن ، وقتی جای کلمات پر از مهر و محبت رو فحش و ناسزا میگیره ..
گاهی بدتر .. بی احترامی ها تبدیل به کتک کاری میشه ، پیامد این اتفاقات میشه نفرت .. قبل و بعد جدایی دیگه پسوند اسمش عزیزم ، جان دلم ، عشقم و نفسم نیست ..
پسوند ها میشن ، نامرد ، کثافت ، بی همه چیز و ...همین کلمات زشت که بار منفی داره وقتی پسوند اسم کسی میشه که زمانی عزیزترین کست بود .. وقتی اسمش میاد تو ذهنت و این پسوندها بهش میچسبه
کمی آرومت میکنه ... وقتی یاد اون همه خاطرات بدی میفتی که این آخرها باهاش داشتی ... دیگه دلتنگش نیستی ..
دیگه دلت بهونه شو نمیگیره ... یک نفرت سرد جای اون همه عشق گرم رو میگیره و این تحملت رو بالا میبره ...
جدایی که با نفرت همراهه ... این جداییها به نظرم آسونتر تحمل میشن ..
اما ... اما امان از وقتی که ... به زور سرنیزه ، به اجبار ، به خاطر حفظ حرمتها ، نشکستنهای عده ای ، حفظ حریم و آبرو و خیلی چیزهای مزخرف دیگه مجبور به جدایی از کسی میشی ..
اما وقتی .. نه دعوایی بوده ... نه ناسزایی ، نه فحش و کتک کاری ... نه بی حرمتی ، و نه ...
وقتی تصویر آخرت از طرف مقابلت دو چشم نجیب و غمگین و اشگباره ... چمباتمه زده و مچاله بر روی گوری با سنگ سیاه و سرد چگونه میتوانی پسوند اسمش را در ذهنت عوض کنی .. چگونه با پسوند نامرد و بی معرفت و بیشرف و ... خطاب کردنش دل زخمیت را آرام کنی ...چگونه دلتنگش نباشی ...
این جدائیها بدترین نوع جدایی است ...
ایکاش سر هیچ و پوچ با هم دعوا میکردیم ، ایکاش به هم ناسزا میگفتیم ، ایکاش کتک کاری میکردیم .. ایکاش بی حرمتی میکردیم به هم ..ایکاش سر هم داد میزدیم و همدیگر را ........خطاب میکردیم ...
و خیلی ایکاش های دیگر ... ایکاش پسوند اسمت تو ذهنم عوض میشد ...
شاید آنموقع این همه درد مفهومی نداشت ...
به حتم برای تو نیز هم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لی لی یاسمنی