به درک اینکه دلت با من نیست
به درک حالِ دلم داغونه
به درک .. بارونِ پاییزی هم
نمیتونه تو رو برگردونه ...
حالِ من بعدِ تو اصلا خوش نیست
همه ی دلخوشیام بیمارن
زخم خوردم .. نفسم بند اومد
تو ندیدی که چه دردی دارن ...
تک تکِ خاطره ها یادم هست
عطر تو از همشون لبریزه
واسه اینه که چشام بارونه
واسه اینه که دلم پاییزه ...
تو رو توو عکسِ خودت میبوسم
با همین حالِ بد و داغونم
تهِ هر خاطره ای ردِّت هست
من از این خاطره ها ممنونم .. !
یکم از تو تووی احساسم هست
که واسه زخمِ دلم تسکینه
به درک اینکه چشام هر لحظه
تو رو با غیرِ خودم میبینه ...
به درک اینکه دلت با من نیست
به درک حالِ دلم داغونه
به درک .. بارونِ پاییزی هم
نمیتونه تو رو برگردونه ...
ولی بازم تو رو دوسِت دارم ...
| مریم قهرمانلو |