سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :98
بازدید دیروز :67
کل بازدید :833724
تعداد کل یاداشته ها : 6111
103/9/22
1:38 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

داد و بیداد نکردم که در اندیشه ی من

مرد آن است که غم را به گلو می ریزد

آخرین مرحله ی اوج فرو ریختن است

مثل فواره که در اوج فرو می ریزد 


من بنایم همه درس است نه تحسین دو شیخ

دل نبستم به بنایی که فرو ریختنی ست

دل نبستم به خودِ مدرسه حتی! چه رسد

به عبایی که پس از مدرسه آویختنی ست


گوسفندان ِ فراوان هوس ِ چوپان است

آنچه دل بسته به آن است فقط تعداد است

شاعر امّا غم تعداد ندارد وقتی 

پرچمش کوفته بر قله ی استعداد است 


شاعر این مسئله را خوب به خاطر دارد

که نفس می کشد این قشر به جو سازی ها 

هر کسی انجمنش کنج اتاقش باشد 

بی نیاز است از این خاله زنک بازی ها !


می روم پشتِ همه بلکه از این پس دیگر

پشت من حرف نباشد که چه شد یا چه نشد

می روم تا نفسی تازه کنم برگردم 

کاش روزی برسد هر که رَوَد خانه ی خود... 


| یاسر قنبرلو |


  
  

میدانم نمی‌دانی

چقدر دوستت دارم

و چقدر این دوست داشتن

همه چیزم را در دست گرفته است

می‌دانم نمی‌دانی

چقدر بی آنکه بدانی،

می‌توانم دوستت داشته باشم،

بی آنکه نگاهت کنم،

بی آنکه صدایت کنم،

بی آنکه حتی زنده باشم

می‌دانم نمی‌دانی

تا به‌ حال چقدر دوست داشتنت

مرا به کشتن داده است!


| حافظ موسوی |


...........................................................


  
  

آدم‌ها ذرّه ذرّه محو می‌‌شوند.

آرام ... بی‌ صدا ... و تدریجی‌!

همان آدم‌هایی‌ که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند، بی‌ هیچ انتظار جوابی‌، فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند...

برای آنکه بگویند هنوز هستی‌ و هنوز برای آنها مهم ترینی...همان آدم‌هایی‌ که روزِ تولد تو یادشان نمی‌رود..

همان‌هایی‌ که فراموش می‌‌کنند که تو هر روز خدا آنها را فراموش کرده ای..

همان‌هایی‌ که برایت بهترین آرزو‌ها را دارند و می‌دانند در آرزو‌های بزرگِ تو کوچکترین جایی‌ ندارند...

همان آدم‌هایی‌ که همین گوشه کنار‌ها هستند برای وقتی‌ که دل‌ تو پر درد می‌‌شود و چشمان تو پر اشک. که ناگهان از هیچ  کجا پیدایشان می‌‌شود، در آغوشت می‌‌گیرند و می‌‌گذراند غمِ دنیا را رویِ شانه‌هایشان خالی‌ کنی‌...

همان‌هایی‌ که لحظه‌ای پس از آرامشت، در هیچ کجای دنیای تو گم می‌‌شوند و تو هرگز نمی‌‌بینی‌، سینه ی سنگین از غمِ دنیا را با خود به کجا می‌‌برند...

همان آدم‌هایی‌ که  آنقدر در ندیدنشان غرق شده‌ای که نابود شدن لحظه‌هایشان را و لحظه لحظه نابود شدنشان را در کنار خودت نمی‌‌بینی‌...

همان‌هایی‌ که در خاموشیِ غم انگیز خود، از صمیمِ قلب به جایِ چشمان تو می‌‌گریند، روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیر شده است...


| نیکی فیروزکوهی |




  
  

عشق یعنی

سرزنشت کنم و ملامتم کنی

به خاطر خطاهای کوچک 

‏و ببخشمت و ببخشی‌ام

‏به خاطر خطاهای بزرگ


| محمود درویش |

........................................................................

با موی باز خویش که در کوچه می دوید

تصویر یک ستاره ی دنباله دار بود...


| علیرضا نور علیپور |

.........................................................................

 


  
  

فقط یک چیز، از خداحافظی بدتر است:

"فرصتِ خداحافظی پیدا نکردن."

این زخم، همیشه تازه می‌ماند و هرچه نگفته ای و هرچه نکرده ای، تا ابد، عذابت می‌دهد.

در هر چهره‌ی بیگانه، او را می‌بینی، در هر لحظه‌ی بعد از او

و به خودت می‌گویی که اگر آن آخرین بار، این یا آن کار را کرده بودم...اگر این یا آن کلمه را گفته بودم...

در نهایت، می‌فهمی فقط یک کلمه بود که می‌خواستی بگویی: "دوستت دارم."

این، آن نگفته‌ی از دست رفته است...

و آن بوسه‌ها، آن بوسه‌ها که بر دست و صورتش ننشاندی ...

و دیگر فرصتی برای هیچکدام این ها نخواهد بود...


| پنجره های عوضی / گیتا گرکانی |




  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >